واکاوی ناآرامی‌های اوکراین


واکاوی ناآرامی‌های اوکراین

 
دوشنبه 5 اسفند 1392
 
 

طی هفته‌های گذشته، تقابل غرب و روسیه در اکراین تا جایی پیش‌رفت که صف‌آرایی این دو گروه، بلوک‌بندی جنگ سرد را فارغ از دعوای ایدئولوژیک آن دوره در اذهان زنده ‌کرد.
اینکه اوکراین چه اهمیتی در مدار سیاسی این دو گروه دارد که توانست آتش زیر خاکستر تخاصم تاریخی روسیه و غرب را دوباره شعله‌ور سازد واجد تامل در‌موارد زیر است:
اوکراین در اتحادیه اروپا دومین کشور از حیث وسعت و پنجمین کشور از نظر جمعیت است. این کشور بزرگترین کشور در حوزه دریای سیاه است و بنادر و مناطق مهمی از جمله سواستوپل و ادسا و کریمه را در این منطقه مهم و استراتژیک در اختیار دارد. این‌در‌حالی است که روسیه تنها نوار باریکی از مرزهای آبخازیا تا شبه‌جزیره تانان در تنگه کرچ را در تصاحب خود دارد جائیکه در گذشته نه چندان دور حیات خلوت این کشور محسوب می‌شد و زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی شوروی در آن بنا شده بود.
 تصمیم روسیه در ایجاد اتحادیه اوراسیا و نقشی که برای اکراین در این اتحادیه از طرف مسکو درنظر گرفته شده به‌خوبی گویا و موید اهمیت کی‌یف است.
علاوه‌براین اوکراین دومین نیروی نظامی را در‌میان کشورهای تازه استقلال یافته دارد و از این جهت می‌تواند منطقه‌ای حایل(buffer zone) میان روسیه و غرب بوجود آورد.
اهمیت این کشور برای اروپا نیز کمتر از روسیه نیست. جایگاهی که اوکراین می‌تواند در سیاست نگاه به شرق اتحادیه اروپا ایفا کند با هیچ کشوری در شرق اتحادیه قابل قیاس نیست تا جائیکه هویت غربی یا روسی در حوزه دریای سیاه تابعی از مولفه مواضع فرهنگی و سیاسی کی‌یف است. تلاش اتحادیه اروپا بر عضویت اوکراین در پیمان‌های امنیت دسته‌جمعی وابسته به این اتحادیه مانند گوام، سازمان امنیت و همکاری اروپا و ناتو مبیین این امر است.
برایند این اهمیت ژئوپلیتیکی سبب گردیده صحنه سیاست داخلی و حزبی اکراین آماج گروکشی‌های حزبی دو طرف مخاصمه شود. تا جائیکه غرب از احزابی همانند باتکیوشا و حزب دموکراتیک اوکراین برای رسیدن به‌منافع خود حمایت و روسیه نیز با حمایت از دولت یانکویچ، عدم امضای موافقتنامه تجاری با اتحادیه اروپا را ستایش می‌کند. اتحادیه اروپا نیز در قطعنامه «فعالیت نهادهای دموکراتیک اکراین» ضمن تشدید حمایت خود از نهادهای وابسته به غرب در اوکراین، روسیه را موجب تاخیر در فرایند دموکراسی‌سازی می‌داند.
این‌در‌حالی است که جغرافیای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اکراین خود دو پاره است. از یکسو شرق صنعتی با 70 درصد تولید ناخالص داخلی که متمایل به مسکو است قرار دارد و از سوی دیگر غرب کشاورزی با تمایلات جذب شدن در ساختار یورو آتلانتیکی وجود دارد.
در این میان، مذهب نیز بر جدایی و افتراق غرب و شرق اوکراین افزوده است. کلیسای ارتدوکس و کاتولیک به‌وضوح درگیر اختلافات لفظی و مذهبی هستند.
دوپارگی در سطوح مختلف سبب می‌شود بازیگران دیگر برای پیشبرد منافع ملی خود از این فضا بهره ببرند؛ امری که با عدم امضای موافقتنامه تجاری اتحادیه اروپا موجب ناآرامی‌هایی از جنس انقلاب‌های رنگی شده است. یانکویچ با این استدلال که موافقتنامه تجاری با 10 میلیارد زیان فقط 700 میلیون سود به اقتصاد متزلزل اوکراین واریز می‌کند از امضای آن سرباز زده، ولی شاید بنا‌به منفعت غرب مجبور شود تغییر در کابینه و اصلاح قانون اساسی را بپذیرد تا بهای بزرگتر فروپاشی انسجام ملی در بستر گروکشی‌های حزبی غرب و روسیه با مخاطره کمتری روبرو شود.
در فضای فعلی آنچه کی‌یف را حفظ می‌کند درک درست از منافع ملی و مشق سیاست موازنه در میان دولتمردان اوکراینی است؛ امری که در فرهنگ سیاسی جمهوری‌های استقلال یافته با‌توجه به اقتصادهای ضعیف و عدم توسعه سیاسی چندان به چشم نمی‌خورد.