ناآرامیها در صحرای سینا؛ ابعاد و پیامدها
ناآرامیها در صحرای سینا؛ ابعاد و پیامدها
شنبه 4 شهریور 1391

حمله خونبار افراد مسلح به یک پست مرزی در صحرای سینا بار دیگر آرزوی مصریها را برای دستیابی به ثبات سیاسی به تعویق انداخت. شکی نیست که مصرِ امروز برای فائق آمدن بر مشکلات گوناگون خود و بازسازی خرابیهای رژیم سابق، پیش از هر چیز نیازمند ثبات و آرامش است. بنابراین هر اتفاقی که امنیت این کشور را خدشهدار کند، مانع بزرگی در مسیر پیشرفت انقلاب مصر خواهد بود. واکنش تند محمد مرسی رئیسجمهور مصر، مبنی بر برخورد شدید با گروههای مسلح و تلاش برای تامین امنیت در شبهجزیره سینا، نشان میدهد که او بهخوبی از اهمیت این مساله آگاه است. اما بررسی ابعاد و پیامدهای این حادثه میتواند اهمیت آن را در آینده تحولات مصر و منطقه بیشتر روشن کند.
نکته اول این که اگر چه صحرای سینا طی یک سال گذشته شاهد برخی ناامنیهای پراکنده بوده است، اما نوع حادثه اخیر و شدت آن بسیار متفاوت از موارد گذشته است. کشته شدن 16 سرباز مصری و زخمی شدن تعدادی دیگر، آن هم در حالی که مشغول افطار بودند، عمق آن را به خوبی نشان میدهد. اهمیت این حادثه و ناآرامیهای پس از آن برای مصر به حدی بود که ارتش این کشور را مجبور به استفاده از نیروی هوایی خود برای مقابله کرد. این در حالی است که از حدود سه دهه پیش تاکنون و به دنبال امضای پیمان صلح کمپ دیوید با رژیم صهیونیستی در سال 1979، مصر از نیروی هوایی خود در صحرای سینا استفاده نکرده بود. طبق این پیمان مصر حق ندارد که از نیروی هوایی اعم از هواپیما و بالگرد نظامی در صحرای سینا استفاده کند و تنها میتواند به طور محدود از هواپیماهای شناسایی در صحرای سینا که خاک مصر محسوب میشود، بهره ببرد.
نکته بعد، مشکوک بودن عوامل این اقدامات تروریستی است زیرا تاکنون هیچ گروه یا دولتی مسئولیت آن را به عهده نگرفته است، اما رژیم صهیونیستی و گروههای فلسطینی یکدیگر را به دخالت در این اقدامات محکوم میکنند. همانطور که مقامات حماس نیز اعلام کردهاند، به نظر نمیرسد حماس و گروههای فلسطینی هیچ سودی از ناامن شدن صحرای سینا و گذرگاه رفح به عنوان تنها راه ارتباطی خود با بیرون از نوار غزه ببرند. در عوض شواهدی وجود دارد که باعث میشود فرضیه دخالت رژیم صهیونیستی در این حوادث را دور از ذهن ندانیم، هر چند ناامنی در مرزهای مصر و اسرائیل چندان به سود صهیونیستها نباشد. روشن است که تیره شدن روابط قاهره ـ حماس و بسته شدن گذرگاه رفح بر اثر ناآرامی شبهجزیره سینا در درجه اول به سود اسرائیل خواهد بود. از سوی دیگر حضور ارتش مصر در صحرای سینا میتواند امنیت مسیر انتقال گاز مصر به اسرائیل را نیز بالا ببرد. همچنین این ناآرامیها مصریها را وادار خواهد کرد تا از این پس برای تامین امنیت صحرای سینا به دنبال مذاکره یا حداقل همکاری با اسرائیل باشند.
اما مهمتر از همه اینها تاثیراتی است که این اتفاق میتواند بر آینده مصر و منطقه داشته باشد. برخی از کارشناسان معتقدند این اتفاق یک تحول مهم است و ممکن است سرآغاز یک سلسله تحولات در صحرای سینا یا در روابط بین مصر و اسرائیل باشد. فوریترین پیامد این حوادث در بعد داخلی مصر، تصمیم غافلگیرکننده مرسی به برکناری طنطاوی از سمت وزارت دفاع، عنان از ریاست ستاد ارتش و ممیش از فرماندهی نیروی دریایی این کشور بود. وی همچنین متمم قانون اساسی مصر را لغو کرد تا به این ترتیب اختیارات واگذار شده به نظامیان را به ریاستجمهوری بازگرداند. این تصمیمات وی با استقبال گسترده انقلابیون مواجه شد تا جاییکه برخی آن را پس از انقلاب 25 ژانویه، انقلاب دوم مصر نامیدند. این در حالی است که بعضی از اقدامات اخیر محمد مرسی از جمله استفاده وی از تعدادی از عناصر رژیم سابق در کابینه دولت، ناظران را به این نتیجه رسانده بود که مرسی ترجیح میدهد بیشتر در کسوت یک سیاستمدار به اداره امور مصر بپردازد تا یک انقلابی. همانطور که در بعد اقدامات خارجی نیز، دیدار وی با هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا و انتخاب عربستان سعودی به عنوان مقصد اولین سفر خارجی خود، بهخوبی در این قالب جای میگیرد. به نظر میرسد حوادث صحرای سینا او را به این نتیجه رسانده است که بیش از این نمیتواند در عرصه داخلی راه مصلحتاندیشی را در پیش بگیرد و ناچار است دست به یک اقدام انقلابی بزند. گویا رئیسجمهور مرسی از روزی که انتخاب شده است به دنبال فرصتی بوده تا قدرتی را که مردم مصر با انتخاب خود به او دادهاند، اعمال کند و دقیقا نقاط ضعفی که ارتش و دستگاه اطلاعاتی مصر در حوادث صحرای سینا از خود نشان دادند، محمد مرسی را به این نتیجه رساند که این بهترین فرصت برای اعمال تغییرات است.
به هر حال امنیت صحرای سینا تنها به عنوان بخشی از سرزمین مصر موضوعیت ندارد، بلکه موقعیت راهبردی شبهجزیره سینا باعث شده است که اگر مصر نتواند امنیت منطقه را تامین کند، این بهانه در اختیار اسرائیل قرار بگیرد تا بتواند برای عملیات تعقیب تروریستها به خاک مصر ورود پیدا کند. از سوی دیگر حوادث اخیر در این منطقه ناکارآمدی پیمان کمپ دیوید را برای همگان اثبات کرده است، زیرا همانطور که گفته شد طبق پیمان کمپ دیوید، مصر حتی برای تقویت حضور نظامی خود در صحرای سینا نیز باید موافقت اسرائیل را کسب کند که این موضوع میتواند حاکمیت مصر را خدشهدار کند. مرسی در روزهای اول پس از انتخابش به ریاستجمهوری گفته بود، در مورد پیمان کمپ دیوید منافع مصر را لحاظ خواهد کرد. حال با توجه به درخواست مصریها برای حداقل تجدیدنظر کردن در این پیمان، باید دید این بار نیز محمد مرسی گزینه انقلابی را انتخاب خواهد کرد یا این که ترجیح میدهد همچنان کجدار و مریز با آن برخورد کند.
نظر شما