روسیه فاقد یک ایدئولوژی رقابت‌جویانه است که آن کشور را در برابر غرب قرار دهد


روسیه فاقد یک ایدئولوژی رقابت‌جویانه است که آن کشور را در برابر غرب قرار دهد

مصاحبه سایت ایران ریویو (آقای رامین ندیمی) با دکتر جهانگیر کرمی پیرامون بحران اوکراین
 
 
شنبه 17 اسفند 1392
 
 
 

سؤال اول؛ آیا پوتین در حال مجازات اوکراین است و قصد دارد حال که دولت یانوکوویچ سقوط کرده از فرصت به‌دست آمده استفاده کند و شرق اوکراین به‌ویژه شبه‌جزیره کریمه را از این کشور جدا کند؟
بله روشن است که روسیه در حال مجازات اوکراین است. برای دولت روسیه بسیار سخت است که دور شدن اوکراین از خود را بپذیرد. اوکراین در تاریخ، فرهنگ، مذهب و هویت با روسیه تفکیک‌ناپذیر به شمار می‌آید و دارای پیوستگی‌های جغرافیایی، جمعیتی و انسانی هستند. در همین حال، بیش از ده میلیون روس در اوکراین و بیش از ده میلیون اوکراینی در روسیه زندگی می‌کنند. گذشته از این، درواقع این دو کشور براساس یک سری ویژگی‌های تصنعی و جغرافیایی از هم جدا شدند، نه اینکه دو هویت کاملاً جداگانه موجب این جداشدن بوده باشد. لذا این واقعیات، دور شدن اوکراین را برای روس‌ها بسیار دشوار می‌سازد. به نظر من در طرف اوکراینی نیز وضعیت مشابهی وجود دارد. در اوکراین نیز یک اراده عمومی و یک اکثریت قاطع مردمی با خواست رفتن به سوی اتحادیه اروپا و جدایی از روسیه وجود ندارد. معمولاً در انتخابات‌ها موافقین و مخالفین دوری از روسیه با یک تفاوت یکی دو درصدی پیروز می‌‌شوند. ضمن اینکه اغلب آنان که تقریباً ظرف سه دهه گذشته به رئیس‌جمهورهای غرب‌گرا رأی دادند، بیشتر با هدف بهبود وضعیت معیشت خود و شعارهای جذاب نامزدهای انتخاباتی دست به این عمل زدند. از این‌رو جدا کردن دو ملت یا بخشی از یک ملت عمل راحتی به شمار نمی‌آید. روس‌ها نیز اگر وارد کریمه شدند برای دادن هشدار به دولت جدید کی‌یف و غرب‌گرایان بود که چنانچه بخواهند از روسیه فاصله بگیرند باید هزینه آن را نیز بپردازند.
سؤال دوم: به نظر می‌رسد که مسکو در صورت لزوم از وجود روس‌تبارهای ساکن در جمهوری‌های پیشین شوروی به‌عنوان اهرم فشار بر دولت‌های این کشورها استفاده می‌کند. اصولاً واژه کشورهای استقلال‌یافته از شوروی تا چه حد معنای حقیقی خود را به همراه دارد؟ و این استقلال تا چه میزان از سوی مسکو به رسمیت و محترم شناخته می‌شود؟
مسکو به‌صورت رسمی استقلال این کشورها را به رسمیت شناخته است، ولی در ادبیات سیاسی دولت روسیه و در مفاهیم و اسناد راهبردی این کشور، مناطق مذکور به‌عنوان «خارج نزدیک» مطرح شده‌اند و درواقع استقلال آنها خیلی هم در عمل به رسمیت شناخته نشده است. علاوه‌بر این، درهم‌تنیدگی‌هایی که میان روسیه و جمهوری‌های جدا شده از شوروی وجود دارد آنقدر زیاد و در عین حال از یک جمهوری تا جمهوری‌ دیگر متفاوت است که این پیوندهای تنگاتنگ عملاً اجازة جدایی کامل را نمی‌دهند. به‌عنوان مثال کشورهای بالتیک، آسیای مرکزی و قفقاز کمتر دارای چنین پیوستگی‌هایی بودند، ولی در مورد اوکراین و روسیه سفید این پیوستگی‌ها سابقه هزار ساله دارند و در بیش از چهارصد، پانصد سال اول در این دوره اصولاً جدایی میان آنها و روسیه وجود نداشته است. این امر یک موضوع متقابل محسوب می‌شود، و فقط روس‌تبارها و روس‌زبانان (بیش از ۲۰ میلیون) نیستند که در جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی ساکن می‌باشند، هم‌اکنون ۱۲ میلیون نیروی کار، از جمهوری‌های آسیایی و قفقاز گرفته تا جمهورى‌های غربی در روسیه ساکن هستند، لذا این پیوندهای فرهنگی، آموزشی، زبانی، اقتصادی و نیز هویتی و اجتماعی به گونه‌ای است که این کشورها به سادگی نمی‌توانند از روسیه جدا شوند و به سوی ساختارهای دیگری به‌ویژه ساختارهای رقیب و ضد روسیه حرکت کنند. طبیعی است که در چنین شرایطی روسیه نیز واکنش نشان خواهد داد.
سؤال سوم؛ احتمال وقوع درگیری مسلحانه میان اوکراین و روسیه به‌ویژه در شبه جزیره کریمه را تا چه اندازه جدی ارزیابی می‌کنید؟
نمی‌توان این احتمال را به‌طور کامل رد کرد. ممکن است که بحران حاضر به یک درگیری نظامی در شبه جزیره کریمه و حتی داخل خاک اوکراین منجر شود، ولی چند عامل احتمال وقوع چنین درگیری را کاهش می‌دهد. اول اینکه، در اوکراین فرهنگ جنگ و درگیری جایی در فرهنگ عمومی و سیاسی ندارد و اتفاقات میدان استقلال نیز نتیجه یک طراحی و توطئه خارجی بود که به خشونت گراییده شد. دوم، پیوستگی‌های مذهبی و فرهنگی دو کشور نیز موجب محدود شدن این احتمال می‌شود. همچنین، روسیه یک قدرت مسلم نظامی به شمار می‌آید. این کشور دارای ارتشی یک میلیون نفره و مجهز می‌باشد. روسیه یک ابرقدرت جهانی بوده و هنوز به لحاظ نظامی چنین است، درحالی‌که اوکراین دارای یک ارتش صد و پنجاه هزار نفره محدود و از هم گسیخته است. در سال ۱۹۹۱ که اوکراین از اتحاد شوروی استقلال یافت، صاحب ارتشی به استعداد قریب یک میلیون سرباز بود و قدرت نظامی مهمی در درون شوروی محسوب می‌شد و بخش عظیمی از ماشین نظامی اتحاد شوروی در اوکراین مستقر بود. از آن پس، از ابعاد ارتش اوکراین کاسته شد و مشکلات اقتصادی آن را کوچک کرد تاکنون که حداکثر نیروی نظامی این کشور به یکصد و پنجاه هزار نفر می‌رسد و عمدتاً از نیروهای فاقد آموزش کافی و پشتیبانی‌های لازم تشکیل شده‌اند و ماه‌هاست که حقوق خود را دریافت نکرده‌اند. لذا، امکان رویارویی نظامی خیلی محدود است. ولی در عین حال نیز نمی‌توان احتمال وقوع درگیری را نیز به کلی مردود شمرد، زیرا تحرکات جاری روس‌تبارها در بخش‌های شرقی مانند خارکف در مخالفت با دولت موقت کی‌یف می‌تواند به خشونت کشیده شود و احیاناً ظرفیت تبدیل شدن به یک درگیری داخلی را نیز خواهد داشت. اما این یک درگیری جدی نخواهد بود، زیرا که در جامعه اوکراین، اکثریت قاطع از آن مخالفان روسیه نیست، و این اقلیت بودن آنها موجب گردیده در جامعه‌ای که دشمنی و مشکل خاصی با روسیه ندارد و متخاصمین با روسیه حداکثر بین ۱۵ تا ۲۰ درصد می‌باشند، به این درک عمومی برسند که توسل به جنگ و درگیری بی‌فایده است.

سؤال چهارم؛ غرب، ایالات متحده و اروپا تا چه حد آمادگی حمایت از اوکراین را خواهند داشت و درصورت درگیری مسلحانه میان این دو کشور چه موضعی را در پیش می‌گیرند؟
تاکنون که تنها سخن از حمایت‌های سیاسی درمیان بوده و وعده‌هایی در مورد حمایت اقتصادی از اوکراین نیز داده شده که باید منتظر آینده شد. اما در مورد اقدامات نظامی روسیه در شبه جزیره کریمه نیز هشدارهایی داده شده است و بحث تحریم اقتصادی روسیه نیز مطرح می‌باشد. چنانچه روسیه بخواهد وارد اراضی اوکراینی فراتر از شبه جزیره کریمه شود ـ گذشته از حقوق قانونی روسیه در شبه جزیره کریمه ـ ممکن است غربی‌ها هشدارهای جدی‌تری به روسیه بدهند و حتی احتمال وقوع یک درگیری نظامی پس از مراحل اولیه‌ای مانند مانور نظامی، اعزام ناوگان به دریای سیاه از طرف ناتو دور از ذهن نیست. اما باید در نظر داشت این اقدام آسان نخواهد بود، زیرا روسیه در مجاورت خاک خود و در منطقه‌ای که به خوبی با آن آشنا است و پشتیبانی عمومی و مردمی در داخل آن سرزمین‌ها را در اختیار دارد، دستی به مراتب بازتر از ناتو خواهد داشت. به‌علاوه، رسیدن به یک اجماع در میان کشورهای ناتو برای اقدام نظامی علیه روسیه و مخاطرات آن بسیار سخت و دور از ذهن است. به نظر می‌رسد چنانچه غرب بخواهد از روسیه به صورت عملی و ازطرق نظامی انتقامی بگیرد، در صحنه‌های دیگری وارد عمل شود. به‌عنوان مثال، غربی‌ها می‌توانند در سوریه تلاش کنند تا با اقدام نظامی علیه دولت دمشق مانع دسترسی روسیه به پایگاه دریایی بندر لاذقیه شوند. اما سخت است بتوان تصور کرد که غرب در چهارچوب سرزمین اوکراین دست به اقدام نظامی علیه روسیه بزند.

سؤال پنجم؛ چنانچه عمیق‌تر شدن بحران اوکراین موجب تیره شدن بیش از پیش روابط غرب و روسیه شود، چه تأثیری بر همکاری‌ها و تعامل دو طرف در زمینه‌های دیگری مانند سوریه و پرونده هسته‌ای ایران قابل پیش‌بینی است؟
چنین تأثیر منفی قابل تصور است. اولین نتیجه بحران اوکراین مطرح شدن بحث تحریم اقتصادی روسیه و کاهش روابط فنی و تکنولوژیک با این کشور بوده است. در مورد موضوع سوریه ممکن است غربی‌ها پرونده را از شورای امنیت سازمان ملل متحد خارج کنند و آن را به ناتو بسپارند. اما درمورد پرونده هسته‌ای ایران بعید می‌دانم که شاهد تغییری باشیم. کما آنکه تمامی طرف‌ها شامل آمریکایی‌ها، روس‌ها و ایران دارای منافع مشترکی از توافق اخیر بوده‌اند. به‌ویژه، طرف ایرانی اراده و تصمیم جدی داشته تا مسئله پرونده هسته‌ای را به‌وسیله مذاکرات دیپلماتیک حل‌وفصل کند و به نظر نمی‌رسد قصد استفاده از موقعیت جدید براثر تنش پدید آمده میان غرب و روسیه را به نفع خود داشته باشد. از دیدگاه من، احتمال بروز تغییر درمورد وضعیت پرونده هسته‌ای ایران اندک است، اما می‌توان این امکان را درمورد وضعیت سوریه قوی‌تر دانست. موضوع سوریه همچنان در شورای امنیت سازمان ملل مطرح است و توافقی درمورد آن وجود ندارد، و تاکنون کشورهای غربی از دخالت نظامی در آن خودداری ورزیده‌اند. در گذشته و در مواردی مانند کوزوو که شورای امنیت از اخذ تصمیم ناتوان ماند، ناتو رأساً دست به اقدام نظامی زد. در شرایط کنونی این احتمال وجود دارد که غرب بخواهد مسئله سوریه را خارج از شورای امنیت و بدون همکاری روسیه ـ مانند طرح ابتکاری مسکو برای خلع‌سلاح شیمیایی سوریه در برابر خودداری غرب از اقدام نظامی محدود برضد دولت دمشق ـ حل کند. حل مسائل امنیتی و نظامی تا سطوحی نزد قدرت‌های بزرگ جهانی براساس منطق و عقلانیت و محاسبات سود و زیان است، اما فراتر از آن و در شرایطی که یک طرف احساس باخت کند، این تصمیم‌گیری عقلانی کم‌رنگ می‌شود. برای روس‌ها بسیار سخت بود که در بحران اوکراین وارد فاز نظامی شوند و برای پرهیز از آن بسیار تلاش کردند، اما این بحران سه ماه است که ادامه دارد. روس‌ها میل داشتند که این موضوع در داخل اوکراین حل‌وفصل شود و حتی این اواخر یانوکوویچ را وادار ساختند تا با مخالفین از در سازش درآید و او نیز چنین کرد. اما نحوه کنار زدن دولت و در دست گرفتن زمام امور توسط مخالفین از طرف روس‌ها قابل پذیرش نبود و در نتیجه اقدامی را انجام دادند ـ توسل به نیروی نظامی علیه کشور همسایه ـ که اگرچه بنا به شرایط خیلی منطقی تلقی نمی‌شود، اما برای جلوگیری از روند از دست دادن منافع خود چنین کردند.

سؤال ششم؛ جهان از یکسو شاهد آمریکایی است که خسته از دو جنگ افغانستان و عراق بوده و در حال پشت‌سر گذاشتن یک بحران مالی سخت می‌باشد. اوباما نشان داده تمایلی به رویکرد غیرسیاسی و دیپلماتیک به مسائل و بحران‌های بین‌المللی ندارد. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد بازساز‌ی‌های نیروهای مسلح روسیه به لطف درآمدهای سرشار اخیر نفتی و گازی، رئیس‌جمهور این کشور را هر چه بیشتر بلندپرواز و تهاجمی کرده است. آیا از این پس شاهد یک روسیه تهاجمی‌تر و مایل به عرض‌اندام بیشتر در صحنه‌های بین‌المللی خواهیم بود؟
این درست است که اوباما نسبت به سلف خود بوش کمتر به نیروی نظامی متوسل شده است، زیرا به این نتیجه‌گیری رسیده که کاربرد نیروی نظامی نتوانسته مسائل را حل کند و حتی اغلب موجب پیچیده‌تر شدن بحران‌ها نیز شده است؛ اما حتی اوباما نیز به هر حال بکارگیری نیروی نظامی را به‌عنوان یک گزینه درنظر خواهد داشت. از سوی دیگر، پوتین بیش از پانزده سال زمامداری یک قدرت بزرگ جهانی را برعهده داشته که در طول آن موفق شده به کشورش که پس از فروپاشی شوروی و در سال‌های دهه ۱۹۹۰ دچار گسیختگی و بی‌نظمی شده بود، سامان دهد. این امر تنها از رهگذر درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز نبوده بلکه عملکرد مبتنی‌بر اعتماد به نفس وی باعث شد تا اعتماد مردم روسیه نیز به وی جلب شود. پوتین از بکارگیری نیروی نظامی در حد لازم و برای حفظ منافع ملی ابایی ندارد. روسیه یک کشور دموکراتیک نیست، اما یک کشور کاملاً استبدادی نیز محسوب نمی‌شود. روسیه یک شبه دموکراسی به شمار می‌آید و محبوبیت پوتین در این کشور برپایه نظرسنجی‌هایی که توسط مؤسسات آمریکایی به عمل آمده نزدیک به ۷۰ درصد ارزیابی می‌شود.
روسیه از سال ۲۰۰۰ روز به روز قوی‌تر و باثبات تر شده و سیاست خارجی هجومی‌تری را اتخاذ کرده است و هم‌زمان، البته تمایل به تعامل با غرب نیز در این کشور افزایش یافت. ما طی سال‌های اخیر شاهد همکاری‌ها و توافقات راهبردی میان مسکو و واشنگتن بوده‌ایم، از موضوع خلع‌سلاح و کاهش تسلیحات کشتارجمعی گرفته تا موضوعات منطقه‌ای. اما مسلماً دولت پوتین سیاست همکاری‌ منفعلانه روسیه با غرب در دوران یلتسین را کنار گذاشته است. افزایش درآمدهای روسیه و همزمان گرفتاری‌های آمریکا در دو جنگ عراق و افغانستان و بحران مالی جهانی، شرایط را برای بازسازی و احیای قدرت جهانی روسیه فراهم آورده است. اما این وضعیت بی‌حد و حصر نیست. روسیه مشکلات و آسیب‌پذیری‌های زیادی دارد. این کشور همچنان با مشکلاتی در حوزه‌های فناوری مواجه است. روسیه نمی‌تواند و اصولاً نمی‌خواهد وارد یک رقابت همه‌جانبه با غرب شود، زیرا از هزینه‌های آن آگاهی دارد. دولتمردان روسی می‌دانند که با بودجه نظامی در حدود یک پانزدهم غرب نمی‌توان یک هم‌آوردی بین‌المللی را سامان داد. روسیه فاقد یک ایدئولوژی رقابت‌جویانه است که آن کشور را در برابر غرب قرار دهد؛ اگر با غربی‌ها بر سر موضوعاتی مانند گسترش ناتو و اتحادیه اروپا، سپر دفاع موشکی، یا نفوذ منطقه‌ای در اوکراین و یا سوریه اختلاف دارد به دلیل منافع ملی و ژئوپولیتیکی مشخصی است که برای خود قایل است. روسیه جایگاه خود را در کنار سایر قدرت‌های جهانی می‌بیند و قصد وارد شدن در رقابت‌های پرهزینه را ندارد. روسیه یک بار در قالب اتحاد شوروی نتیجه این رقابت‌ها را به‌صورت فروپاشی تجربه کرده و مایل به تکرار آن نیست. رهبران روسیه مسیر چین را می‌پسندند که در حوزه‌های اقتصادی و به صورت آرام و پیوسته قدرتش را افزایش داد، محیط جغرافیایی و امنیتی این کشور و میراث روابطش با غرب به روسیه اجازه نمی‌دهد مثل چین رفتار کند. اما با وجود رقابت، روسیه بر همکاری با غرب نیز تأکید دارد. روسیه در اسناد امنیتی و نظامی خود همزمان ناتو را یک تهدید و نیز متحد خود در مبارزه علیه تروریسم شناخته است. ناتو در شهر اورنبرگ روسیه دارای تأسیسات و امکاناتی است که از سوی دولت مسکو در اختیار آن گذاشته شده و دو طرف رزمایش‌های مشترک برگزار می‌کنند. لذا روسیه براساس منافع خود دارای همکاری و رقابت همز‌مان با غرب است و می‌توان گفت که مایل به گسترش و تسری بحران اوکراین به زمینه‌های دیگر نیست. اما به هر حال، هنگامی‌که پای منافع ملی در نزدیک‌ترین مناطق جغرافیایی به یک کشور در میان باشد و آن کشور مانند روسیه دارای یکی از قوی‌ترین ارتش‌های جهان باشد، طبیعی خواهد بود که از این ابزار به گونه‌ای استفاده شود.