ریشههای بحران در روابط آمریکا و عربستان
ریشههای بحران در روابط آمریکا و عربستان
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393

روابط استراتژیک آمریکا و عربستان سعودی و معادلة نفت در برابر امنیت طی سی سال گذشته، علیرغم اختلاف دو کشور در ماهیت حاکمیت سیاسی و نگاه متفاوت به مسائل منطقهای تداوم داشته است. اما با تغییر محیط ژئوپلیتیک خاورمیانه که درپی جنگ عراق و انقلابهای عربی رخ داد، بسیاری از واقعیتها را در روابط دو کشور تغییر داد و منجربه نارضایتی عربستان از سیاستهای آمریکا در حمایت از قیامهای عربی؛ خالی کردن پشت حسنی مبارک و بنعلی در مصر و تونس؛ توافق با سوریه در راستای عدم حمله به آن و عدم حمایت از کودتای نرم نظامی در مصر و برکناری حکومت مرسی با مداخلة نظامیان شد. درحالحاضر آنچه بر شدت نگرانی و انتقادات مقامات سعودی از آمریکا افزوده، مذاکرات دیپلماتیک این کشور با ایران میباشد. درحالیکه آمریکا حل مسئلة هستهای ایران را گام مهمی در توسعة دیپلماسی خود در منطقه میداند، سعودیها نگران برهم خوردن توازن قوا به نفع محور مقاومت شیعی و بیثباتی سیاسی در داخل میباشند؛ بهخصوص آنکه عربستان سعودی رقابت خود را با ایران در قالب بازی با حاصل جمع صفر تعریف مینماید.
پیچیدگی اهداف سیاست خارجی آمریکا که ریشه در محدودیتهای سیاسی و بحرانهای اقتصادی این کشور دارد و بیتوجهی دولت اوباما به تحولات داخلی کشورهای خاورمیانه پس از انقلابهای عربی نیز، بر شدت بیاعتمادی عربستان به سیاستهای منطقهای این کشور افزوده است.
بر همین مبنا، برای مقامات سیاسی و امنیتی عربستان از نظر ساختاری این تصور شکل گرفته که روابط با آمریکا وارد مرحلة بحرانی شده است. این برداشت مقامات سعودی ریشه در ماهیت نامتقارن روابط دو کشور بهعنوان اتحاد دولتی قوی با بازیگری ضعیف در سطح معادلات منطقهای دارد. بنابراین، سعودیها با پیش گرفتن سیاست تشدید اختلافات میان شیعه و سنی میکوشند هزینههای نزدیکی آمریکا به ایران را افزایش دهند.
به اعتقاد کارشناسان مختلف، تلاش سعودیها به این اندازه محدود نخواهد شد و این کشور میکوشد با افزایش سرمایهگذاری بر گروههای سلفی ـ تکفیری، جبهههای متفاوت و جدیدی را از گروههای تروریستی بسیار خشن و خطرناک در منطقه ایجاد نماید.
ازاینرو، مقامات آمریکا به این نتیجه دست یافتهاند که گرچه عربستان نمیتواند بازیگر مهمی در حل چالشهای منطقهای باشد، اما کنار گذاشتن این کشور نیز میتواند سبب پیچیدهتر شدن معادلات امنیتی گردد. بر همین اساس، دولت اوباما از پاییز سال گذشته جهت تأمین امنیت منطقهای خلیج فارس و اصلاح ذهنیت دولتهای حاشیة خلیج فارس بهخصوص عربستان، به راهکارهایی نظامی ـ دیپلماتیک روی آورده است؛ راهکارهایی نظیر تأکید روی برداشتهای مشترک از تهدیدات منطقهای بهخصوص برنامة هستهای ایران، فروش بیش از یازده میلیارد دلار تجهیزات نظامی به کشورهای منطقه و ارائة طرحهایی جهت توسعة پایگاههای دریایی خود در بحرین.
سفر اوباما به عربستان در ماه مارس سال جاری بهمنظور بهبود روابط سیاسی و امنیتی بهخصوص در موضوعاتی نظیر مصر، ایران و سوریه گام دیگری بود که در این زمینه برداشته شد. باوجوداین، سفر مذکور نتوانست چالشهای موجود میان دو کشور بهخصوص در زمینة بحرین، سوریه و مصر که مهمترین ریشههای بحران روابط دو کشور را شکل میدهد، حل نماید.
اگرچه هر دو کشور درمورد مسائل مذکور، اهداف یکسانی دارند اما درمورد اولویتهای استراتژیک با یکدیگر اختلافاتی دارند: اولویت عربستان کاستن از نفوذ منطقهای ایران و برای آمریکا برنامة هستهای ایران میباشد. بر همین مبنا، خروج اسد از صحنة سیاسی سوریه که میتواند تأثیر بسیار زیادی در کاهش نفوذ منطقهای ایران داشته باشد (اولویت عربستان)، چندان برای آمریکا از اولویت استراتژیک برخوردار نیست.
عدم توافق درمورد چگونگی مدیریت بازیگران صحنة سیاسی مصر، دومین عاملی است که به بحران آمریکا ـ عربستان دامن زده است. در حال حاضر مقابله با اخوانالمسلمین بهعنوان مهمترین نیروی اسلامگرایی که رهبری سعودیها بر جهان سنی را به چالش کشانده، به مهمترین اولویت این کشور در مصر تبدیل شده است. بهخصوص آنکه انتخاب اخوانالمسلمین ازطریق روندهای دموکراتیک، مشروعیت سیاسی حکومت مستبد عربستان که اعتقادی به دموکراسی ندارد را زیر سؤال برده است. در همین رابطه، مقامات سعودی جهت مقابله با اخوانیها به اقداماتی نظیر کمک به کودتای نظامی در مصر برای برکناری مرسی، اعلام این گروه بهعنوان سازمانی تروریستی و قطع روابط دیپلماتیک با قطر روی آوردهاند.
در مقابل این اقدامات عربستان، حکومت اوباما سیاستی کاملاً متفاوت و تا حدودی متناقض را نسبت به این گروه اتخاد نمود. برای مثال گرچه ممنوعیت اداری دیپلماتهای آمریکایی جهت برقراری روابط مستقیم با اعضای اخوانالمسلمین را لغو نمود یا از تصمیم ارتش مصر برای خروج مرسی از صحنة سیاسی این کشور انتقاد نمود، اما در همان حال از کودتا خواندن این اقدام خودداری نمود.
علاوهبراین، اختلافات عمیق دو کشور در زمینة حل بحران سیاسی بحرین همچنان شکافهای موجود را عمق میبخشد. از آنجایی که بحرین پایگاه بسیار مهم فرماندهی آمریکا در خلیج فارس محسوب میگردد، اوباما در سفر اخیر خود به این کشور، به مقامات سعودی صراحتاً اظهار نمود که خاندان آل خلیفه را به انجام اصلاحات سیاسی مجبور سازند.
با توجه به مسائل مورد ذکر، عدم توافق عربستان و آمریکا در زمینههای مذکور، روابط استراتژیک دو کشور در زمینه مقابله با گروههای تروریستی، مدیریت آشوبها و بیثباتیهای سیاسی در یمن، حل منازعات فلسطینی ـ اسرائیلی، حفظ ثبات بازارهای نفت و تداوم همکاریهای نظامی ـ امنیتی در خلیج فارس را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
باوجوداین، تمایل دولت اوباما به ریاستجمهوری ژنرال السیسی در مصر و تصمیم جدید عربستان مبنیبر انتخاب شاهزاده محمد بن نایف، وزیر کشور بهجای بندر بن سلطان برای شکل دادن به سیاست خارجی این کشور در سوریه، نشان از تمایل دو کشور برای اصلاح ذهنیتهای منفی گذشته دارد. بهخصوص آنکه برکناری شاهزاده بندر بن سلطان از ریاست سازمان اطلاعات عربستان و تصمیم جدید مقامات سعودی مبنیبر جرم دانستن همکاری شهروندان این کشور با گروههای جهادی آشکار میسازد که سعودیها نگرانی دولت اوباما درمورد افزایش تهدیدات ناشی از گروههای سلفی در سوریه و احتمال سرایت ناامنی و بیثباتی به کل منطقه خاورمیانه را درک نمودهاند.
در کل میتوان گفت، عربستان سعودی و آمریکا بهعنوان دو متحد استراتژیک اگرچه برداشت یکسانی از تهدیدات منطقهای ندارند، اما در راستای حفظ امنیت منطقهای در خلیج فارس، تداوم جریان آزادانه انرژی و مقابله با افزایش نفوذ و قدرت ایران میکوشند روابط امنیتی و نظامی خود را در چهارچوب معادلات سنتی گذشته حفظ نمایند.
نظر شما