باز هم فرصتی دیگر از دست رفت
باز هم فرصتی دیگر از دست رفت
دکتر
مقاله اختصاصی برای سایت ایران ریویو
مقاله اختصاصی برای سایت ایران ریویو
شنبه 15 آذر 1393

روزی فراخواهد رسید که مورخان با نگاه به گذشته ناکامی اخیر در دستیابی به توافق نهایی میان ایران و قدرتهای جهانی را مثال بارزی از عبارت «فرصت ازدسترفته» تلقی کنند. با وجود اینکه جزئیات مهم مذاکرات فشرده هستهای اخیر ـ که سرانجام نیز نتوانست به توافق نهایی منجر شود ـ در اختیار عموم قرار نگرفته است، اما از اطلاعات بهدستآمده بهخوبی میتوان این رویداد را بهمثابه «فرصت طلایی ازدسترفته» توصیف کرد و برخی از پیچیدگیهای آن را روشن ساخت. برایناساس، حاصل دور دهم مذاکرات هستهای از زمان دستیابی به برنامه اقدام مشترک در اواخر نوامبر 2013 تنها یک قطعنامه میانجیگرانه بود که براساس آن الف) مارس 2015 بهعنوان ضربالاجل دستیابی به توافقنامه سیاسی؛ و ب) ژوئیه 2015 بهعنوان ضربالاجل دستیابی به توافقی که مذاکرهکنندگان آن را توافق جامع و نهایی نامیدهاند، اعلام شد. هر دو طرف رضایت نسبی خود را از پیشرفت ملموس ماراتن مذاکرات اعلام کردهاند و مذاکرهکنندگان ایرانی امیدوارند که حتی زودتر از ضربالاجلهای اعلامشده جدید به توافق دست یابند.
امری که میتوان با اطمینان به آن امید داشت، این است که طرفهای مذاکرهکننده بتوانند در این مدت مشکلات ناشی از شکافهای کنونی را برطرف نمایند. بااینحال نباید خوشبینی را جایگزین واقعگرایی سیاسی و دیپلماتیک کرد. برایناساس تمدید توافقنامه موقت ژنو بهعنوان «گزینه بد» (درمقابل گزینه بدتر) منافع هر دو طرف را تأمین میکند؛ زیرا جایگزین آن یعنی شکست مذاکرات، پیامدهایی منفی در تشدید بحران هستهای بههمراه دارد که با منافع هر دو طرف و جامعه بینالملل در تضاد است. هفت ماه تمدید مذاکرات میتواند به اعتمادسازی و تعدیل اختلافات اختصاص یابد و دستیابی به توافق نهایی را محقق سازد. بااینحال، سؤال این است که چرا شکافهای کنونی (درمورد سطح و دامنه غنیسازی، تسلسل و زمانبندی رفع تحریمها، سرنوشت تأسیسات اراک و فوردو و دیگر موارد) که بیانگر اختلافاتی آشتیناپذیر هستند، در دورههای اخیر مذاکرات قابل مدیریت نبودهاند؟ بهعبارتدیگر، در چند ماه پیشرو چه اقدامی برای حل این اختلافات انجام خواهد شد که در یک سال گذشته امکانپذیر نبود؟ در پاسخ به این سؤال ممکن است گفته شود که دولت اوباما میتواند از این زمان برای ترمیم روابط خود با کنگرهای که اکثریت آن به جمهوریخواهان اختصاص یافته است، بهره ببرد. این امر درست است، اما ازسویدیگر این پرسش مطرح میشود که آیا مذاکرات اخیر فرصتی طلایی برای اوباما برای دور زدن کنگره و معامله با ایران با تکیه بر فرمان اجرایی ریاستجمهوری نبود؟ زیرا در ماههای آتی توانایی اوباما برای معامله با ایران ازطریق فرمان اجرایی کاهش مییابد. تندروهای ضدایرانی سنای آمریکا دارای تمایل، قدرت تعیینکننده و تعداد لازم برای قانونگذاری جدید علیه ایران هستند. توانایی اوباما برای وتوی چنین اقداماتی وابسته به اقلیت دموکرات است که برخی از آنها نیز تندروهای ضدایرانی محسوب میشوند. درنتیجه ممکن است حق وتوی اوباما بهوسیله رأی دوسوم در سنا از بین برود؛ لذا دستکم بهلحاظ نظری قدرت اوباما بسیار کاهش مییابد.
از طرف دیگر دولت دکتر روحانی نیز باید از اعلام قاطعانه دستیافتنی بودن توافق نهایی در کوتاهمدت اجتناب کند. رهیافت محتاطانهتر در این مورد در قالب واقعگرایی و احتیاط سیاسی و دیپلماتیک و با توجه به انگیزههای پیچیده و متناقض آمریکا قابل بیان است. یکی از دلایل تردید و احتیاط دراینخصوص، مقایسه رفتار آمریکا در مذاکرات اخیر با مذاکرات ژنو است. کاخ سفید در توافقنامه موقت ژنو مذاکرات دوجانبه محرمانه با ایران را از چشمان رژیم صهیونیستی و عربستان پنهان نگاه داشت، اما اینبار بهشکلی کاملاً متضاد جان کری، وزیر خارجه آمریکا، در تمامی یک هفته مذاکرات تماس خود با ریاض و تلآویو را قطع نکرد و حتی در میانه مذاکرات برای دیدار با وزیر خارجه عربستان به هواپیمای شخصی وی در وین رفت. اینکه نفوذ منفی عربستان چه نقشی در بینتیجه ماندن تلاشها برای دستیابی به توافق نهایی ایفا کرده، هنوز درحال بررسی است و نیاز به اطلاعات بیشتری دارد. ازسویدیگر اسرائیلیها که مخالف تمدید مذاکرات بودند آشکارا از اینکه هیچ توافقی با ایران حاصل نشده ابراز شادی کردند. تردیدی وجود ندارد که همجهت بودن سه عامل نقش مهمی در عدم پیشرفت مذاکرات در ضربالاجل نوامبر ایفا کرد: نخست، متحد شدن لابیهای اسرائیلی و عربستانی مخالف توافق در قالب ائتلافی قدرتمند؛ دوم، فقدان تمایل سیاسی در واشنگتن و نگرانی اوباما از واکنشهای شدید سیاسی در داخل آمریکا و سوم، هراس آمریکا و غرب برای از دست دادن اهرم فشار در منطقه که تا حد زیادی بهدلیل بحران هستهای بوده و در خدمت هژمونی آنها قرار داشته است. البته عامل مرتبطکننده ارکان ذکرشده را میتوان توانایی بالقوه ایران در قالب نقش رهبری منطقهای بعد از توافقنامه نهایی دانست که با منافع هژمونیک و آمال واشنگتن و تا حدی سایر قدرتهای غربی درگیر در مذاکرات هستهای با ایران، در تضاد است.
هنوز هم با نگاه به برتری ایران، چندین عامل مثبت و قابل توجه در آخرین دور مذاکرات و نتایج بهدستآمده از آن وجود دارد. اول اینکه، زمان در تضاد با رژیم تحریمها درحال حرکت است و تمدید مذاکرات خود منجربه فرسایش اتحاد جهانی در این مورد میشود. در یک سال گذشته توافقنامه موقت منجربه افزایش قابل توجه روابط تجاری ایران با اروپا و دیگر کشورها شد و بنابراین تمدید مذاکرات تضمینکننده استمرار این روند در آینده نزدیک خواهد بود؛ صرفنظر از اینکه تندروهای آمریکایی چه تلاشهایی برای تنگتر کردن حلقه ائتلاف تحریمها خواهند کرد. دوم آنکه، استمرار و پافشاری ایران بر حق غنیسازی، البته با محدودیتهای مشخص، به این حق استحکام بخشیده و تلاش غرب برای محروم کردن ایران از این امتیاز را دشوارتر میکند. سوم اینکه، مذاکرات موجب عیان شدن شکافهای فزاینده در میان کشورهای گروه 1+5 شده است و گذشت زمان این شکافها را شفافتر و نتیجه آنها را آشکار خواهد کرد. باید خاطرنشان ساخت که صرفنظر از جنبههای مثبت ذکرشده، شکست در دستیابی به توافقنامه نهایی، فضای ابهامآمیز زیادی را ایجاد کرده که باید با تأکید بر مزایای امیدوارکننده دستیابی به توافقنامه نهایی این فضا شکسته شود. اگرچه فرصت ازدسترفته موجب ناامیدی اندکی شده، اما طرف ایرانی را از خطرات پیشرو آگاه کرده است. بااینحال اکنون کاملاً مشخص است که مذاکرات برای آشتی با غرب با موانع جدیدی روبهروست و ممکن است در این میان بدگمانی بر خوشبینی عقلانی غلبه کند. در خاتمه باید به همزمانی بینتیجه ماندن ضربالاجل نوامبر و استعفای اجباری چاک هیگل، وزیر دفاع آمریکا، توجه کرد که بهدلیل طرفداری از ایران و تمایل وی به آرایش جدید ژئواستراتژیک ایران و آمریکا مورد انتقاد تندروها در واشنگتن قرار گرفت؛ لذا فردی جایگزین هیگل خواهد شد که از تمایل بیشتری برای مداخلهگرایی در امور کشورهای منطقه برخوردار باشد، تا بدینوسیله عملیات آمریکا در سوریه را گستردهتر کرده و به هدف تغییر رژیم در این کشور نزدیکتر شود، اهدافی که مورد مخالفت هیگل قرار داشتند. اگر چنین فردی جایگزین وی شود افق روابط ایران و آمریکا و همچنین آمریکا و روسیه رو به تیرگی خواهد رفت، که بهشکلی اجتنابناپذیر فضای مذاکرات هستهای را نیز متأثر میکند.
امری که میتوان با اطمینان به آن امید داشت، این است که طرفهای مذاکرهکننده بتوانند در این مدت مشکلات ناشی از شکافهای کنونی را برطرف نمایند. بااینحال نباید خوشبینی را جایگزین واقعگرایی سیاسی و دیپلماتیک کرد. برایناساس تمدید توافقنامه موقت ژنو بهعنوان «گزینه بد» (درمقابل گزینه بدتر) منافع هر دو طرف را تأمین میکند؛ زیرا جایگزین آن یعنی شکست مذاکرات، پیامدهایی منفی در تشدید بحران هستهای بههمراه دارد که با منافع هر دو طرف و جامعه بینالملل در تضاد است. هفت ماه تمدید مذاکرات میتواند به اعتمادسازی و تعدیل اختلافات اختصاص یابد و دستیابی به توافق نهایی را محقق سازد. بااینحال، سؤال این است که چرا شکافهای کنونی (درمورد سطح و دامنه غنیسازی، تسلسل و زمانبندی رفع تحریمها، سرنوشت تأسیسات اراک و فوردو و دیگر موارد) که بیانگر اختلافاتی آشتیناپذیر هستند، در دورههای اخیر مذاکرات قابل مدیریت نبودهاند؟ بهعبارتدیگر، در چند ماه پیشرو چه اقدامی برای حل این اختلافات انجام خواهد شد که در یک سال گذشته امکانپذیر نبود؟ در پاسخ به این سؤال ممکن است گفته شود که دولت اوباما میتواند از این زمان برای ترمیم روابط خود با کنگرهای که اکثریت آن به جمهوریخواهان اختصاص یافته است، بهره ببرد. این امر درست است، اما ازسویدیگر این پرسش مطرح میشود که آیا مذاکرات اخیر فرصتی طلایی برای اوباما برای دور زدن کنگره و معامله با ایران با تکیه بر فرمان اجرایی ریاستجمهوری نبود؟ زیرا در ماههای آتی توانایی اوباما برای معامله با ایران ازطریق فرمان اجرایی کاهش مییابد. تندروهای ضدایرانی سنای آمریکا دارای تمایل، قدرت تعیینکننده و تعداد لازم برای قانونگذاری جدید علیه ایران هستند. توانایی اوباما برای وتوی چنین اقداماتی وابسته به اقلیت دموکرات است که برخی از آنها نیز تندروهای ضدایرانی محسوب میشوند. درنتیجه ممکن است حق وتوی اوباما بهوسیله رأی دوسوم در سنا از بین برود؛ لذا دستکم بهلحاظ نظری قدرت اوباما بسیار کاهش مییابد.
از طرف دیگر دولت دکتر روحانی نیز باید از اعلام قاطعانه دستیافتنی بودن توافق نهایی در کوتاهمدت اجتناب کند. رهیافت محتاطانهتر در این مورد در قالب واقعگرایی و احتیاط سیاسی و دیپلماتیک و با توجه به انگیزههای پیچیده و متناقض آمریکا قابل بیان است. یکی از دلایل تردید و احتیاط دراینخصوص، مقایسه رفتار آمریکا در مذاکرات اخیر با مذاکرات ژنو است. کاخ سفید در توافقنامه موقت ژنو مذاکرات دوجانبه محرمانه با ایران را از چشمان رژیم صهیونیستی و عربستان پنهان نگاه داشت، اما اینبار بهشکلی کاملاً متضاد جان کری، وزیر خارجه آمریکا، در تمامی یک هفته مذاکرات تماس خود با ریاض و تلآویو را قطع نکرد و حتی در میانه مذاکرات برای دیدار با وزیر خارجه عربستان به هواپیمای شخصی وی در وین رفت. اینکه نفوذ منفی عربستان چه نقشی در بینتیجه ماندن تلاشها برای دستیابی به توافق نهایی ایفا کرده، هنوز درحال بررسی است و نیاز به اطلاعات بیشتری دارد. ازسویدیگر اسرائیلیها که مخالف تمدید مذاکرات بودند آشکارا از اینکه هیچ توافقی با ایران حاصل نشده ابراز شادی کردند. تردیدی وجود ندارد که همجهت بودن سه عامل نقش مهمی در عدم پیشرفت مذاکرات در ضربالاجل نوامبر ایفا کرد: نخست، متحد شدن لابیهای اسرائیلی و عربستانی مخالف توافق در قالب ائتلافی قدرتمند؛ دوم، فقدان تمایل سیاسی در واشنگتن و نگرانی اوباما از واکنشهای شدید سیاسی در داخل آمریکا و سوم، هراس آمریکا و غرب برای از دست دادن اهرم فشار در منطقه که تا حد زیادی بهدلیل بحران هستهای بوده و در خدمت هژمونی آنها قرار داشته است. البته عامل مرتبطکننده ارکان ذکرشده را میتوان توانایی بالقوه ایران در قالب نقش رهبری منطقهای بعد از توافقنامه نهایی دانست که با منافع هژمونیک و آمال واشنگتن و تا حدی سایر قدرتهای غربی درگیر در مذاکرات هستهای با ایران، در تضاد است.
هنوز هم با نگاه به برتری ایران، چندین عامل مثبت و قابل توجه در آخرین دور مذاکرات و نتایج بهدستآمده از آن وجود دارد. اول اینکه، زمان در تضاد با رژیم تحریمها درحال حرکت است و تمدید مذاکرات خود منجربه فرسایش اتحاد جهانی در این مورد میشود. در یک سال گذشته توافقنامه موقت منجربه افزایش قابل توجه روابط تجاری ایران با اروپا و دیگر کشورها شد و بنابراین تمدید مذاکرات تضمینکننده استمرار این روند در آینده نزدیک خواهد بود؛ صرفنظر از اینکه تندروهای آمریکایی چه تلاشهایی برای تنگتر کردن حلقه ائتلاف تحریمها خواهند کرد. دوم آنکه، استمرار و پافشاری ایران بر حق غنیسازی، البته با محدودیتهای مشخص، به این حق استحکام بخشیده و تلاش غرب برای محروم کردن ایران از این امتیاز را دشوارتر میکند. سوم اینکه، مذاکرات موجب عیان شدن شکافهای فزاینده در میان کشورهای گروه 1+5 شده است و گذشت زمان این شکافها را شفافتر و نتیجه آنها را آشکار خواهد کرد. باید خاطرنشان ساخت که صرفنظر از جنبههای مثبت ذکرشده، شکست در دستیابی به توافقنامه نهایی، فضای ابهامآمیز زیادی را ایجاد کرده که باید با تأکید بر مزایای امیدوارکننده دستیابی به توافقنامه نهایی این فضا شکسته شود. اگرچه فرصت ازدسترفته موجب ناامیدی اندکی شده، اما طرف ایرانی را از خطرات پیشرو آگاه کرده است. بااینحال اکنون کاملاً مشخص است که مذاکرات برای آشتی با غرب با موانع جدیدی روبهروست و ممکن است در این میان بدگمانی بر خوشبینی عقلانی غلبه کند. در خاتمه باید به همزمانی بینتیجه ماندن ضربالاجل نوامبر و استعفای اجباری چاک هیگل، وزیر دفاع آمریکا، توجه کرد که بهدلیل طرفداری از ایران و تمایل وی به آرایش جدید ژئواستراتژیک ایران و آمریکا مورد انتقاد تندروها در واشنگتن قرار گرفت؛ لذا فردی جایگزین هیگل خواهد شد که از تمایل بیشتری برای مداخلهگرایی در امور کشورهای منطقه برخوردار باشد، تا بدینوسیله عملیات آمریکا در سوریه را گستردهتر کرده و به هدف تغییر رژیم در این کشور نزدیکتر شود، اهدافی که مورد مخالفت هیگل قرار داشتند. اگر چنین فردی جایگزین وی شود افق روابط ایران و آمریکا و همچنین آمریکا و روسیه رو به تیرگی خواهد رفت، که بهشکلی اجتنابناپذیر فضای مذاکرات هستهای را نیز متأثر میکند.
نظر شما