ژئوپلتیک سلفی‌گرایی در عربستان


ژئوپلتیک سلفی‌گرایی در عربستان
 
 
 
شنبه 4 بهمن 1393
 
 
 
گرچه سلفیه در قرن‌های قبل در دنیای اسلام شکل گرفت؛ اما امروزه این گرایش در شکل جریان‌های مختلف در بین کشورهای اسلامی نقش آفرینی می‌کند. یکی از کشورهای یکه‌تاز برای حضور و پرورش جریان‌های سلفی‌گری، عربستان سعودی است. از این میان، می‌توان وهابیت را یکی از مهم‌ترین جریانات سلفی عصر حاضر و عربستان را به عنوان مهم‌ترین منبع برای تکوین و صدور سلفی‌گری به دنیای اسلام شناخت. سلفی‌گری در قالب جریان‌های مختلفی از وهابیت هم در نظام داخلی عربستان و هم در سیاست خارجی این کشور در حال ایفای نقش است. اگرچه شاید سلفی‌ها خود را وهابی ندانند اما حقیقت آن است که در خود عربستان سعودی این نام بر آنها پذیرفته شده است. سلفی‌های حاضر که خود را پیرو ابن حنبل به شمار می‌روند، شاخه‌ای از اصلاح طلبان سنت‌گرای اسلامی هستند که در اواخر قرن 19شکل گرفته و مرکز ثقل آنان مصر بود.  موقعیت ژئوپلتیکی سلفیان در جنوب غرب آسیا عبارت است از:  در شبه جزیره عربستان، سلفی‌گری دیوبندی با تاثیرپذیری از اندیشه‌های شاه ولی الله دهلوی در شبه قاره هند و سلفی برگرفته از آرا و اندیشه‌های رشید رضا و سید قطب درشمال آفریقا.
 به طور کلی سلفیان در عربستان سعودی  زیربناهای اجتماعی و نهادهای سیاسی را تحت تأثیر قرار داده  و در  اتخاذ خط مشی سیاسی نیز تأثیرگذارند. وهابیت فرهنگ، آموزش و پرورش و نظام قضایی را در عربستان  شکل داده است. اما ریشه‌های  سلفی‌گری  در عربستان  به سرسپردگی عبدالعزیز بن سعود به وهابیت بازمی‌گردد. سرسپردگی که سبب شد اندیشه سلفی‌گرایی هر روز بیش از گذشته جغرافیای سیاسی عربستان سعودی را درنوردد. در واقع، اتحاد قلم (اندیشه عبدالوهاب) و شمشیر (قدرت و امکانات عبدالعزیز ابن سعود) شکل گرفت و  با برقراری مناسبات سببی تقویت گردید.
 «افراد قبیله‌ سودیری از اولین طرفداران محمد ابن عبدالوهاب بودند و این رابطه ایلی اعتبار دینی خوبی برای عبدالعزیز به همراه آورده بود و این اعتبار از طریق طلبگی عبدالعزیز در نزد عبدالله ابن عبداللطیف، نوه محمد عبدالوهاب، افزایش یافت. بیست سال بعد عبدالعزیز این ارتباطات را با ازدواج با دختر استاد استوارتر نمود»(1)  آنچه اهمیت دارد نوع تأثیرگذاری جریان‌های سلفی خصوصاً وهابیت در جغرافیای سیاسی عربستان سعودی است. وهابیت در عربستان در ابتدا با تمام مظاهر اسلامی حتی اهل سنت در جنگ بود، و بسیاری از قربانیان اندیشه‌های سلفی، اهل سنت بودند. اما به تدریج به تاختن بر اندیشه‌های شیعی گرایش یافت و مخالفت با سایر مذاهب را کاهش داد.  امروزه وهابیت، در وهله اول شیعه را بر ضد خود می‌داند تا سایر مذاهب را.  بایستی یک نوع تفکیکی میان وهابیونی که در سپهر سیاسی عربستان تأثیرگذارند با سایرین برقرار نمود. وهابیت بدون تکیه‌گاه سیاسی نمی توانست تا کنون به اهداف خود دست بیابد و همانطور که بیان شد اتحاد قلم و شمشیر نیاز بود. این موضوع سبب شد وهابیون درباری یا همان جریان «ملکیه» شکل بگیرد. جریانی که در مقابل مفاسد و مظاهر بی‌دینی آل سعود کوتاه می‌آید و اعمال آل سعود را مشروع جلوه می‌دهد. چرا که اگر آل سعود از بین بروند، نابودی آنها نیز تضمین شده است. مثلاً از نمونه‌های همراهی ملکیه، صدور فتاوا متناسب با خواست و منافع آل سعود است.  درباره اوضاع مصر فتوا صادر می‌کنند و مثلاً هرگونه مخالفت با دولت را  حرام می‌داند چرا که عربستان موافق با رفتن حسنی مبارک نبوده است.  یا در مورد یمن به همین صورت (حال در زمانی که معمر قذافی بود).
اما در مقابل جریان «ملکیه» حریان«اخوانیه» قرار دارد که به شدت به اصول و مبانی وهابیت پایبند هستند (البته اخوانیه هیچ گونه ارتباطی با اخوان المسلمین مصر ندارد و شباهت اسمی است). این جریان معتقد به آن است که جریان ملکیه از مسیر محمد ابن عبدالوهاب منحرف شده است. و سومین جریان، جریان «قطبیه» است که در عربستان بسیار فعالانه عمل می‌کند و انقلابی است و در دهه 70 و 80 در عربستان نیز بمب‌گذاری‌های متعددی داشته است. این جریان ریشه در اندیشه‌های «سید قطب» دارد و استراتژی عربستان سعودی بر خارج از کشور نگاه داشتن این گروه سوم بوده است. به عنوان مثال این گروه‌ها را به کشورهایی چون افغانستان، چچن و آذربایجان اعزام می‌کنند. تلاش عربستان برای استفاده از این گروه ها در خارج از کشور، در راستای  بازداشتن نگاه‌ها به سمت داخل عربستان و فسادی  که آل سعود و وهابیت جغرافیای سیاسی عربستان رقم زده اند، می‌باشد.دسته‌ چهارم نیز سلفی‌های تکفیری هستند. این گروه  نیز معجونی شکل گرفته از اندیشه‌های عبدالوهاب و جریان قطبیه هستند. این دسته چهارم یعنی سلفی‌های تکفیری، رسماً با حربه تکفیر، شمشیر را در میان خود مسلمان‌ها قرار داده اند و به کشتار در میان مسلمان‌ها مشغولند. نماد اولیه و اصلی این گروه در القاعده شکل گرفت و در حال حاضر، داعش طلایه‌دار آن می‌باشد.
  آل سعود در صحنه داخلی از یکسو می‌کوشد با اندیشه‌های افراط‌گرایانه مقابله کرده (مانند اعزام دسته سوم و چهارم به کشورهای دیگر برای ایجاد آشوب و بلوا خارج از مرزهای خود) و از سوی دیگر، از این اندیشه‌ها  در راستای منویات خویش در منطقه و برانگیختن جنگ‌های مذهبی استفاده کند. نقش علمای وهابی در این میان بسیار پررنگ است. نقشی که سبب شده است تفرقه جایگزین وحدت میان مسلمانان شود. می‌توان گفت، سلفی‌ها با محوریت وهابیت در عربستان، بازیگران فروملی هستند که تلاش کرده‌اند به عنوان محور اصلی معادله قدرت و بازیگری در فضای ژئوپلتیکی عربستان به ایفای نقش بپردازند. البته آل سعود خود می‌داند که  به غیر از وهابیت درباری، گرایش‌های دیگر از جمله قطبیه، اخوانیه و سلفی‌گرایی تکفیری نباید در داخل عربستان باقی بمانند به همین خاطر با صرف هزینه‌های هنگفت از آنها برای جنگ در عراق، سوریه، افغانستان ، یمن، چچن و... استفاده می‌نماید. 
اما ناکارآمدی سلفی‌گری در حوزه سیاسی به علل زیر از واضحات است: 1- جریان سلفی، یک جریان گذشته‌گرا است. این جریان جز احیای سیستم سیاسی دوره نخستین خلافت، طرح دیگری برای اداره جوامع امروزی ندارد و به هیچ وجه از قدرت اداره جوامع امروزی برخوردار نیست. 2- جهاد، کلیدی‌ترین تفکر رایج در این جریان است. از منظر رهبران این جریان در کشورهای مختلف، اصلی‌ترین وظیفه هر مسلمان، جهاد در راه خداوند و گسترش دایره اسلام است. از سر چنین تفکری است که بسیاری از گروه‌های سلفی، تبدیل به گروه‌های خشن و مسلح شده‌اند که خود را برای مبارزه با کفار آماده میکنند.3 - دایره ایمان ازمنظر سلفی، دایره تنگ است به‌گونه‌ای که بسیاری از گروه‌های اسلامی به ویژه شیعیان در زمره کفار و بلکه بدتر از آنها قرار می‌گیرند. این نگاه باعث شده تا مبارزه و جهاد با برخی فرقه‌ها و مذاهب اسلامی حتی نسبت به مبارزه با رژیم اشغالگر صهیونیستی، در اولویت مبارزه‌های برخی گروه‌های سلفی قرار بگیرد.4- جریان سلفی ضد عقل است دایره اجتهاد علی رغم برخی ادعاهای تعدادی از رهبران این جریان، بسته و در بهترین حالت بسیار محدود است. این خصیصه خود دلیل اصلی ویژگی‌های قبلی است.

منابع:
1- رجایی، فرهنگ(1381)، اندیشه سیاسی معاصر در جهان عرب، تهران: مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه.