ترس عربستان از توافق هسته‌ای است یا اصلِ توافق؟



ترس عربستان از توافق هسته‌ای است یا اصلِ توافق؟
 
مسعود رضائی
 
شنبه 1 فروردین 1394
 
 
 
ایران و عربستان دو بازیگر سنتی در خاورمیانه اند که به سهم خود، همواره نقش مهمی در تحولات این قلمرو ایفا کرده اند؛ اما مناسبات دو کشور همچنان پیچیده است و بیش از همکاری، رقابت و تعارض به جریان مسلط این رابطه تبدیل شده است. اخیراً ترکی الفیصل – رئیس پیشین دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی - در مصاحبه ای از احتمال توافق هسته ای ایران و غرب ابراز نگرانی کرده و آن را سرآغاز بحران های تازه و رقابت های جدید هسته ای در خاورمیانه قلمداد کرده است. هرچند وی در شرایط فعلی سمتی در دستگاه حاکمه عربستان سعودی ندارد؛ اما برای همه روشن است که این سوءظن، بدبینی و ترس، موضوعی ریشه دار و باور غالب خانواده آل سعود نسبت به جمهوری اسلامی ایران است. 
برای فهم ریشه های این بدبینی به توافق هسته ای، و همچنین چشم انداز آتی رقابت دو کشور، لازم است سابقه تاریخی این روابط را نیز در ذهن داشته باشیم. خلاصه این سوابق به ما می گوید عوامل و عناصر کلیدی نزاع در روابط ایران و عربستان را باید در یک رقابت فرقه ‌ای (سنی در برابر شیعه)، قومی (عرب در برابر فارس)، ایدئولوژیکی (متحد آمریکا در برابر مخالف آمریکا)، و ژئوپلیتیکی در نظر گرفت. بر این اساس؛ از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، هر دو کشور، خود را به طور طبیعی نه تنها رهبر خاورمیانه، بلکه رهبر کل جهان اسلام قلمداد کرده و منطق رفتار خارجیِ آنها بر این اصل و هویت استوار بوده است.  
معمولاً روابط بین کشورها نیز دارای سطوح دوجانبه، منطقه ای و بین المللی است. اما در روابط ایران و عربستان، به شدت عوامل منطقه ای حرف اول و آخر را می زند. در بررسیِ این چارچوب، می بینیم طی بیش از سه دهه، نه تنها هیچ زمان مشکلات و تنش ها میان دو کشور (حتی به صورت سطحی) حل نشده؛ بلکه همواره بر عوامل تنش زا میان دو کشور اضافه شده است. اگر چارچوب بحث را فقط به قرن 21 محدود کنیم، روشن است که سطح انبوهی از نگرانی ها و مشکلات میان طرفین وجود دارد که هیچ گاه از درجه آنها کم نشده؛ طوری که با نگاهی بدبینانه و در قالب این چرخه معیوب و همچنین یک نظام معنایی شدیداً منفی؛ به نظر می رسد در این میان تنها جنگ ایران و عربستان به تأخیر افتاده است !! 
با سقوط طالبان در افغانستان و رژیم بعث در عراق، توازن منطقه ای در خاورمیانه تغییر کرد و ایران به تنهایی نقشِ یک کنشگر فعال و اثرگذار را در منطقه به عهده گرفت؛ موضوعی که عربستان حاضر به پذیرش آن نبود. در چنین شرایطی بحث هسته ای ایران در سال 2003 مطرح شد و این فرصت برای مقامات عربستانی فراهم گردید تا با همکاری با آمریکا و اروپا، به سهم خود بر دامنه این بحران ساختگی و فشار به ایران (به لحاظ سیاسی و اقتصادی) اضافه کند. اما در حقیقت وقوع خیزش‌های عربی در سال 2011 بود که توانست به سرعت رقابت سیاسی و تعارض ایدئولوژیکِ همیشگی میان عربستان و ایران را وارد مرحلۀ جدیدی از جنگ سرد تازه کند. سقوط حکومت‌های سلطه ‌جوی تونس، لیبی، و مصر، در کنار شورش‌ های سوریه، یمن، و بحرین، منجر به از هم پاشیدن نظم سیاسی خاورمیانه شد؛ و عربستان و ایران، هر دو در پی بهره‌برداری از «نظم نوین» منطقه برآمدند تا بتوانند منافع خود را در خاورمیانه تضمین کنند.
این رویداد تاریخی، اکنون ماهیت قدرت، سیاست، امنیت و نقش بازیگران را در منطقه دگرگون کرده است. سقوط رژیم های پادشاهی طرفدار عربستان و پتانسیل انقلابی این رویداد از یک سو و تلاش ‌های موفق ایران برای تحکیم و تقویت دستاوردها و نفوذ منطقه‌ ای خود از سوی دیگر، تا حد زیادی باعث شد تا عربستان از حالت انفعال نسبی خود در سیاست خارجی بیرون آید و با حمایت از جریان های افراطی، تلاش‌هایی را نیز به منظور ایجاد ائتلافی گسترده در میان کشورهای عربی و همچنین ترکیه به عنوان وزنه تعادلی در برابر گسترش نفوذ منطقه ای ایران صورت دهد.
اما با روی کار آمدن دولت روحانی در ایران و از سرگیریِ شکل جدید و امیدوارکننده مذاکرات هسته ای و همچنین دیدارهای متناوب مقامات ایرانی و آمریکایی (که زمانی امری ناممکن بود) در کنار سیگنال هایی که این دیدارها برای پایتخت های جهان ارسال می کرد؛ مقامات در ریاض را بیش از پیش نگران آینده نقش و جایگاه خود در منطقه، وسعت دامنه نقش آفرینی ایران و همچنین سرنوشت روابط راهبردی اش با آمریکا کرده است. به همین منظور و به زبانی ساده، این کشور جدول تناسبی برای خود ترسیم کرده و در آن به این نتیجه دست یافته است که ایرانی که 35 سال تحت انواع فشارهای سیاسی، جنگ های آشکار و پنهان، خرابکاری، بازدارندگی و تحریم های شدید اقتصادی و بانکی بوده و سالها به عنوان دشمن و تهدید در سند امنیت ملی آمریکا مطرح بوده است، اکنون بر منطقه خاورمیانه و در کشورهایی چون عراق، سوریه، لبنان و یمن نفوذی گسترده دارد و حامیان وفاداری برای خود دست و پا کرده است؛ پس اگر توافق با ایران به امضاء برسد و همه این شرایط به سود ایران دچار دگرگونی شود و تهران دیگر دشمن سابق واشنگتن و بروکسل نباشد چه خواهد شد؟ در این شرایط ایران با چه فاصله ای دست بالا را در تحولات خاورمیانه خواهد داشت و آثار آن بر عربستان چگونه خواهد بود؟ پیش بینی و ارزیابی مقامات در ریاض این است که احتمالاً با حصول توافق، دولت اوباما در راستای رسیدن به تفاهم با ایران در خصوص آینده عراق تلاش خواهد کرد؛ در لبنان میشل عون یا فردی نزدیک به حزب الله بر سر کار خواهد آمد؛ آمریکا در یمن (به عنوان عمق استراتژیک عربستان) با قدرت گیری گروه انصارالله شیعه و طرفدار ایران مخالفت آشکاری نخواهد کرد، در خصوص بحرین، به خاندان آل خلیفه برای سهیم کردن شیعیان در قدرت فشار خواهد آورد، با ایران در مورد سرنوشت اسد در سوریه هماهنگ خواهد شد و در نهایت، ایالات متحده، به طور ضمنی ساختار امنیتی خاورمیانه را با محوریت ایران ترسیم خواهد کرد. در نگاه عربستان، این مسائل بخشی از پیامدهای توافق هسته ای غرب با تهران است که در ابعاد گسترده ای بروز می کند. پس شکی نیست که این توافق تنها هسته ای نخواهد بود و دارای اثرگذاری وسیعی در قلمرو ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک و حتی ژئواکونومیک است. از نظر ایران، وقوع چنین سناریوهایی بسیار شیرین و دلچسب خواهد بود، اما دلیلِ این ارزیابی سعودی ها علاوه بر ایجاد ایران هراسی؛ ترس و نگرانی از آینده و «عدم قطعیت تحولات» است.
با این حال واقعیت چیز دیگری است. علاوه بر سیگنال های مثبتِ روی کار آمدن دولت روحانی در جهان و تلطیف شرایط به سود ایران و همچنین به واسطه پیشرفت در بحث هسته ای، ظهور گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه نیز در دو سطح، شرایط را دگرگون کرده است که عربستان انتظار آن را نداشت: نخست، احتمال همکاری ایران و آمریکا برای سرکوب این گروه و دوم؛ ضمن آنکه داعش تهدیدی برای امنیت ملی ایران است، با اینحال به دیپلماسی منطقه ای ایران فضای جدیدی داد تا نقش خود را به عنوان یک «بازیگر سازنده» ایفا کند. از طرفی در خاورمیانه جدید، ایران و آمریکا متحد یکدیگر نخواهند بود. این امر برای دو کشور در شرایط کنونی نه ممکن است و نه مطلوب. با این وجود، همان طور که بحران کنونی عراق نشان داده است، با همسو شدن منافع ایران و آمریکا، این دو کشور ارتباطات بیشتری را برقرار خواهند کرد که قابلیتِ آن را دارد تا جایگاه منطقه ای عربستان را تضعیف کند. از طرفی به نظر می رسد ظرف سال‌های آینده، ایران نقش اصلی را در شکلگیری خاورمیانه جدید ایفا کند؛ موضوعی که بیش از همه به ضرر عربستان است. 
ایران به ائتلاف آمریکا علیه داعش نپیوسته، اما مذاکرات میان مقامات ایران و آمریکا در مورد داعش که در حاشیه مذاکرات هسته ای ( ژوئن 2014) آغاز شده بود، ادامه یافته و مذاکرات مستقیم دوجانبه بر شکست داعش متمرکز بوده است. مقامات آمریکا تأیید کرده اند که تهران از نفوذ خود برای کنار گذاشتن نوری المالکی از قدرت در سپتامبر 2014 استفاده کرد و سپس دولت حیدر العبادی را به تسهیم قدرت با سنی ها و دیگر اقلیت ها ترغیب نموده است. نتیجه این مسائل شکل گیری یک شرایط سیاسی مترقی اما شکننده بوده که در همین حد نیز از نفوذ عربستان در عراق کاسته است. از طرفی ایران نقش مثبتی در نابود کردن تسلیحات شیمیایی در سوریه داشت که حاکی از هوشیاری ایران در دفع خطر حمله نظامی آمریکا به سوریه بود. این دست مواضع و عملگراییِ ایران، عربستان را به وحشت انداخته و خاندان سعودی را در موضع انفعال قرار داده است. 
به دلیلِ همین ملاحظات و واقعیات است که امروزه آمریکا و ایران هدف مشترکی برای حفظ وحدت عراق یافته اند و همچنین جان کری - وزیر خارجه آمریکا - بر لزوم گفتگو با بشار اسد تاکید کرده است. بدون شک این به مفهوم شناسایی نقش تعین کننده ایران در سرنوشت سوریه و اعتراف به شکست سناریوهایی است که تاکنون در کنفرانس هایِ به اصطلاح «دوستان سوریه» طراحی و عملیاتی شده اند. در واقع نگرانی عربستان از فردای توافق هسته ای، تداوم چنین رویه ها و موفقیت هایی در منطقه برای جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین آنها فکر می کنند توافق هسته ای، در ابعاد گسترده ای به تنش زدایی و سپس همکاری های نهان و آشکار ایران و غرب منجر می شود که دربردارندۀ پیامدهای منفیِ امنیتی، سیاسی و اقتصادی برای عربستان است. لذا توافق هسته ای می تواند کاتالیزور چنین وقایعی باشد. بنابراین، تا حدودی روشن که چرا اکنون ایران و موضوع هسته ای آن، به منشأ ایجاد برخی تنش‌ها و اختلافات در رابطه میان آمریکا و عربستان تبدیل شده است. 
موضوع مهمتر اینکه، سر برآوردن چین، یک چالش بزرگ راهبردی برای ایالات متحده محسوب می شود که باید توجه خود را به آن معطوف کند. لذا چرخش اوباما به سمت شرق و مهار چین در سال 2016 موضوعی است که نگرانی های امنیتی جدی برای عربستان و آینده آن به همراه آورده است. در این میان، ایران نقشی تعیین کننده دارد. از یکسو و با علم به اینکه توافق هسته ای معجزه ای در کاهش تنش میان ایران و آمریکا در پی نخواهد داشت؛ اما هر سیگنال مثبت بین ایران و غرب و خوش بینی در چشم انداز روابط تهران – واشنگتن، ممکن است موقعیت چانه زنی ایران را در طیف وسیعی از موضوعات در منطقه بالا ببرد. بنابراین در صورتی که اوباما بتواند رابطه جدیدی با ایران برای افزایش ثبات در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس برقرار کند، در طول زمان قادر خواهد بود توجه خود را به سوی شرق آسیا معطوف کند. این موضوع برای عربستان تبدیل به کابوس خواهد شد؛ با وجود اینکه عربستان نخستین خریدار تسلیحات در خاورمیانه و رتبه چهارم بزرگترین خریدار اسلحه و تجهیزات نظامی در جهان است؛ اما این کشور در موضوع امنیت همچنان به آمریکا و حضور نیروهای نظامی آمریکا در منطقه وابسته است. 
در واقع، شراکت میان عربستان و آمریکا اصولاً بر مبنای نفت و امنیت استوار است. اما آنچه به احتمال زیاد به طور اساسی بر روابط آمریکا و عربستان اثر می‌گذارد، صنعت در حال شکوفای نفت شیل آمریکاست که از اهرم فشار عربستان بر اقتصاد جهان می‌کاهد. کارنامه بسیار بد عربستان در زمینه حقوق بشر، بدرفتاری این کشور با زنان، و حمایت ریاض از گروه ‌های تروریستی در سرتاسر دنیا باعث شده تا سعودی ‌ها با انتقادات فزاینده تحلیلگران آمریکایی مواجه شوند. اما با کاهش وابستگی اقتصاد جهان به نفتِ عربستان، همچون مقامات سوئدی، انتقادات بیشتری از عربستان نزد مقامات در واشنگتن به عمل خواهد آمد. در حقیقت می‌توان دوره ‌ای را پیش‌بینی کرد که در آن آمریکای خودکفا در حوزه انرژی بار دیگر روابط خود را با ایران از سر خواهد گرفت و از روابط خود با عربستان خواهد کاست.
با وجود این واقعیت ها، عربستان از یکسو ظرف ماه های گذشته تلاش فراوانی را برای شکست مذاکرات انجام داده و از دیگر سو درصدد است با برقراری آشتی میان ترکیه و مصر و همچنین با کمک قطر، اردن و امارات، خاکریز جدید سیاسی تشکیل دهد و با پاکستان به صورت مخفی، جبهه راهبردی خود را در خصوص کسب سلاح هسته ای سامان بدهد. اگرچه مقامات پاکستانی این موضوع را رد کرده اند، اما مشکلات اقتصادی پاکستان، احتمال چنین همکاری (حداقل کسب فناوری هسته ای) را در آینده منتفی نمی کند. همه اینها در حالی است که عربستان در سال 2008 یاداشت تفاهمی را با آمریکا برای ساخت چندین نیروگاه هسته ای به امضاء رسانده و این کشور قصد دارد با کمک چند کشور دیگر و با هزینه ای 112 میلیارد دلاری، در مجموع 16 نیروگاه هسته ای در خاک خود راه اندازی کرده و به عنوان بزرگترین کشور دارای تاسیسات هسته ای غیر نظامی قد علم کند. بنابراین، اگرچه این کشور طرح های متعددی برای ایجاد موازنه متقابل موشکی و هسته ای با ایران و رژیم اسرائیل دارد، اما به طور کلی می توان گفت دغدغه عربستان نسبت به ایران و نقش آمریکا در این خصوص، به اصلِ توافق (آشتی ایران و غرب) بر می گردد و نه الزاماً هسته ای بودن آن. در این راستا موضوع هسته ای، تسهیل کنندۀ این توافق است که سعودی ها مایل به هموار شدن این مسیر نیستند؛ حتی به بهای صرف هزینه های گزاف و همکاری مخفی با رژیم اسرائیل.
در مجموع، در استراتژی منطقه ای ایران، نزدیک شدن به عربستان یک اصل است. با این وجود، هر دو کشور جهان‏بینی ‏ها و ایدئولوژی‏ های متفاوتی‏ دارند که احتمالاً هرگز نمی ‏توان آنها را به طور کامل با هم سازگار کرد؛ امّا حتی این اختلاف های شدید و رقابت های موجود هم لزوماً نباید بر روابط دو کشور، بیش از این آسیب وارد کند. با وجود تنش‏ های مطرح میان ایران و عربستان، مدیریت صحیح این تنش ها اهمیت فراوانی دارد. نفس این‏ واقعیت که ایران و عربستان دو کشور همسایه هستند، باید آنها را به جای برخورد به همکاری وا ‏دارد. اما توافق هسته ای در صورتی که انتظار می رود به لغو برخی تحریم ها و بازتنظیم همکاری های سیاسی و اقتصادی ایران با غرب منجر شود؛ بی شک تغییرات مهمی هم در معادلات قدرت و همچنین دیپلماسی در صحنه بین الملل رخ داده است که لازم است پس از آن، با هوشمندی مضاعف و همچنین فعال کردن دیپلماسی عمومی در کنار دیپلماسی رسمی، رویکردی تازه در نفوذ مسالمت آمیز ایران در راستای دفع فضای ایران هراسی (که احتمال افزایش آن بیش از گذشته خواهد بود) به جهان مخابره شود که در بردارنده پذیرش جهانیِ نقش سازنده ایران باشد.