عوامل محیطی مؤثر بر تمایزات درون شیعی


عوامل محیطی مؤثر بر تمایزات درون شیعی
 
 
چهارشنبه 17 دی 1393
 
 
 
در حال حاضر، جمعیت مسلمانان جهان به بیش از یک میلیارد نفر رسیده است و براساس آماری که از منابع مختلف ارائه شده است، شیعیان حدود 20 درصد این جمعیت، یعنی جمعیتی بیش از دویست میلیون نفر را تشکیل داده‌اند. از نظر تاریخی، شیعه اگرچه از کشورهای عربی و به‌طور مشخص سرزمین عراق نشئت گرفت، اما به‌سرعت در ایران، پاکستان، افغانستان، بخش‌هایی از هند و دیگر کشورهای اسلامی وسعت یافت؛ ولی آنچه در ارتباط با شیعیان مطرح است، پراکندگی آنها و تمایزاتی است که سبب شده نتوانند به گونه‌ای مؤثر در عرصه داخلی کشورهایشان فعالیت داشته باشند. البته در برخی از موارد، توجه به این تمایزات سبب شده است شیعیان برای بهبود وضعیت خود اقدام به شکل دادن سازمان‌ها و گروه‌های مختلف نمایند؛ اما به‌طور کلی موانع زیادی در پیشِ روی آنها قرار گرفته است. این موانع از دولتمردان وابسته به غرب در این کشورها آغاز می‌شود و تا گفتمان‌های درون‌شیعی امتداد می‌یابد و در واقع شیعیان مخاطرات زیادی در پیشِ روی خود احساس کرده‌اند و در برخی مواقع سکوت و تقیه را بر فعالیت‌های مؤثر ترجیح داده‌اند. در واقع، دولتمردان وابسته به غرب، نبودن مجال برای به رهبری گرفتن شیعیان توسط مرجعیت شیعه، وضعیت اقتصادی نامناسب، وهابیت، و اختلافات درون‌شیعی، ازجمله مصادیق عوامل محیطی مؤثر بر تمایزات شیعی است که در ادامه تلاش می‌شود به بررسی این تمایزات پرداخته شود.
به‌طور کلی، پراکندگی شیعیان در جغرافیای کشورها می‌توان به سه دسته تقسیم نمود: دسته اول کشورهایی که شیعیان آنجا اکثریت مطلق را شکل می‌دهند، مانند ایران، آذربایجان، عراق و بحرین، دسته دوم کشورهایی که شیعیان اکثریت نسبی را شکل می‌دهند، مانند یمن، عربستان و لبنان و دسته سوم کشورهایی که شیعیان به‌صورت اقلیت قرار دارند مانند: افغانستان، پاکستان و ترکیه. فارغ از جمهوری اسلامی ایران که با ظهور انقلاب اسلامی زمینه حضور و پویایی جمعیت شیعه کشور در امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به‌صورت وسیعی فراهم شد و تشکیل حکومت دینی براساس مبانی اسلامی و شیعی، مهم‌ترین عامل قدرت گرفتن شیعیان در کشور محسوب می‌شود، شیعیان در سایر کشورهای اسلامی در وضعیت مناسبی قرار دارند. شیعیان در کشورهایی که اکثریت نسبی جامعه را شکل می‌دهند مانند عربستان، یمن و لبنان بیشتر طعم محرومیت را چشیده‌اند و در شرایط ناگواری قرار داشته‌اند. عمده علت آن هم در شیوه حکومترانی دولتمردان آنها و اختلافات قومی و قبیله‌ای خلاصه می‌شود؛ برای مثال، در عربستان سعودی اکثریت شیعیان در مناطق نفت‌خیز زندگی می‌کنند ولی در عوض محروم‌ترین افراد جامعه عربستان را تشکیل می‌دهند.
علت آن است که حاکمان آل‌سعود به‌همراه وهابیت، همواره سعی در محروم نگاه داشتن آنان برای حفظ موقعیت خود داشته‌اند. شیعه به‌طور کلی پویاست و نگرانی این سردمداران نیز در این مسئله است که مبادا شیعیان از لحاظ اقتصادی مرفه شوند و زمینه‌ای خطرساز برای منافع این حاکمان باشند. شیعیان در ساختن بناهای مذهبی (مانند حسینیه) پوشیدن لباس خاص و ادای پاره‌ای عبادات و اوراد و برگزاری مراسم مذهبی دچار محدودیت‌هایی هستند. البته تبعیض علیه شیعیان به طرد مذهبی آنها محدود نمی‌شود، بلکه شیعیان با وجود برخورداری از انرژی و استعداد فراوان، محروم‌ترین گروه در عربستان هستند. به گفته رابرت لاسی: «اگر استان شرقی تحت حاکمیت حکام سعودی نبود، غنی‌ترین کشور حوزه خلیج فارس می‌شد و از همه کشورهای منطقه ثروتمندتر بود». با وجود این، به گزارش کمیته بین‌المللی حقوق بشر در سال 1996: «استان شرقی یکی از محروم‌ترین مناطق عربستان است، دولت در مقایسه با سایر مناطق، در استان شرقی بسیار کند عمل کرده و در بخش‌های آموزش، پزشکی و راه‌سازی، سرمایه‌گذاری مناسبی نمی‌کند». دولت عربستان عملاً مناطق شیعه‌نشین را در فقر و محرومیت نگه داشته است. در یمن نیز وضعیت به همین صورت بوده است. در واقع، عقب‌ماندگی نظام سیاسی در این کشورها مزید بر علت شده است به گونه‌ای که تسهیم گروه‌ها در قدرت سیاسی برای صاحبان قدرت امکان‌پذیر نیست.
از سوی دیگر، در کشوری که اکثریت مطلق مردمان آن شیعه هستند مانند بحرین، وابستگی دولتمردان به غرب نمود بیشتری یافته است؛ برای مثال، در بحرین، خانواده حاکم (آل‌خلیفه)، بیش از صد منصب از مجموع 572 منصب عالی حکومتی را به خود اختصاص داده است و مناصب عالی و مشاغل حساس مثل نیروهای مسلح و وزارت دفاع، تحت سیطره خانواده حاکم است، به طوری که از مجموع بیست وزارتخانه، فقط سه وزارتخانه غیرمهم در دست شیعیان است که عبارتند از: کار و امور اجتماعی، بهداری، و بازرگانی. چه در عربستان که به‌صورت پادشاهی اداره می‌شود و چه در لبنان (دیگر کشور صاحب مردمان شیعه) که انتخابات تعیین‌کننده است، قوم‌گرایی و فرقه‌گرایی وجهه پررنگی به خود گرفته است. در کشورهایی که شیعیان در اقلیت قرار دارند، مانند افغانستان، پاکستان، سوریه، مصر و ترکیه نیز فرقه‌گرایی نمود پیدا می‌کند.
در واقع، دین همواره در معرض برداشت‌ها، تلقی‌های متعدد و گاه متعارض واقع شده و بدین سبب است که دچار انشعابات و واگرایی‌های متعددی شده است. شیعه نیز به‌عنوان یکی از مذاهب بزرگ دین اسلام، دچار انشعابات متعددی شده، به گونه‌ای که عالمان علوم دینی، فرقه‌های منشعب از مذهب شیعه را تا مرز 72 فرقه نیز برشمرده‌اند. شیعه جعفری، علویه، زیدیه و اسماعیلیه از معروف‌ترین این فرقه‌ها هستند. اهمیت این مسئله زمانی آشکار می‌شود که بدانیم در ادوار مختلف، به‌دلیل تفاوت در عقاید و تفکرات، نگاه سیاسی و ارتباط اینگونه فرقه‌ها با دستگاه حاکم، وحدت شیعیان را با مشکلات عدیده‌ای مواجه نموده است و پایه‌گذار تمایزات درون‌شیعی شده است و حفظ هویت شیعی با مشکل مواجه شده است، به طوری که شیعیان از طرق مختلف تحت فشار قرار گرفته‌اند و برای حفظ هویت خود راهی پرنشیب‌وفراز را طی می‌کنند. اینجاست که نقش تقیه نیز پررنگ می‌شود. مانند شیعیان لبنان که از گذشته‌های دور همواره به «تقیه» یا «نفرت پنهان» مقابل حاکمان ضدشیعی روی می‌آوردند به آن علت که بزرگ‌ترین دغدغه‌شان حفظ هویت و صیانت از اراضی‌شان بود و راهی به‌جز تقیه نمی‌یافتند.
وهابیت نیز عامل بسیار مهمی در تمایزات شیعیان به حساب می‌آید؛ برای مثال، در کشور آذربایجان نبودِ مرجعیت دینی موجب شده وهابیان اندیشه‌های خود را تبلیغ و حدود 150 مسجد رسمی در این کشور تأسیس کنند و از سوی دیگر، شیعیان آذری برای ادامه تحصیل به کشورهایی همچون مصر و عربستان می‌روند و اقامت در این کشورها موجب می‌شود با اندیشه‌های وهابیان آشنا شده و به وهابیت گرایش پیدا کنند. همچنین وهابیان برای نشر باورهای خود، شیوه ازدواج با شیعیان را در پیش گرفته‌اند و از این طریق در روسـتاهای فقیرنشین آذربایجان نفوذ و اندیشه‌های وهابی را تبلیغ کرده و فعالیت‌های این گروه، گسترش شیعه‌هراسی و اسلام‌هراسی را درپی داشته است. در واقع، نه‌تنها کشور آذربایجان که در سایر کشورهای اسلامی مانند یمن و عربستان (که البته وهابیت وجهه غالبی در این کشور دارد)، تبلیغات فرهنگی وهابی‌ها و نبودِ اطلاعات کافی درخصوص عقاید شیعی موجب شده این عقاید کم‌رنگ شود و میراث اصیل اسلامی از دسترس خارج شود.
واقعیت آن است که شیعیان جنوب غرب آسیا، در عوامل محیطی هضم شده‌اند (صرفاً نه‌تنها جغرافیایی، بلکه محیط سیاسی، فرهنگی، مذهبی، و آموزشی) این در صورتی است که قدرت سیاسی و معنوی شیعیان واقعیتی غیرقابل انکار در این منطقه است و به‌عنوان قدرت ژئوپلیتیکی اهمیت دارد. از سوی دیگر، باید در نظر داشت که شیعه به‌عنوان یک مذهب، به هیج وجه محلی و منطقه‌ای نیست و اندیشه‌ای جهانی و عام‌گرا است؛ به همین سبب ضعف شیعیان یعنی: محرومیت از بسیاری از زمینه‌های بالقوه برای این جمعیت. در بسیاری از موارد، جنبش‌های شیعی در کشورهای اسلامی توسط حاکمان آنها سرکوب شده است و شیعیان مجبور شده‌اند روند دووجهی و مسالمت‌آمیز خود را همچنان حفظ نمایند. بدین معنا که اغلب شیعیان به این نتیجه رسیده‌اند که امنیت جامعه آنها با بقای رژیم حاکم گره خورده است. در واقع، آنچه شیعیان این کشورها از آن رنج می‌برند و سبب شده است عوامل محیطی بر انسجام شیعیان غلبه نماید، عبارتند از: نبودِ رهبری فعال، دغدغه‌مند نبودن شیعیان برای راهیابی به مقامات سیاسی به‌ویژه در کشورهایی که شیعیان در اقلیتند، نبودِ دورنمای تشکیل سازمان سیاسی در میان نخبگان سیاسی و وجود اندیشه سکولاریسم در میان برخی جوامع شیعی، و در نهایت فقر و محرومیت این گروه از مسلمانان در جوامع خود.