ضعفهای راهبردی آمریکا در جنگ با بعثی ـ تکفیریها
ضعفهای راهبردی آمریکا در جنگ با بعثی ـ تکفیریها
سهشنبه 1 مهر 1393

بیان جزئیات راهبرد آمریکا در مبارزه با بعثی ـ تکفیریها از زبان رئیسجمهور این کشور، ابعاد سهگانه این مبارزه را برای همگان روشن کرد. اوباما مرحله اول این راهبرد را منهدم کردن مواضع این گروه در شمال و غرب عراق دانست، هرچند حملات هوایی آمریکا قبل از هشتم آگوست آغاز شده بود و در این مدت جنگندهها و پهپادهای آمریکایی با انجام 154 عملیات، 212 موضع دولت اسلامی را منهدم کرده بودند. مرحله دوم راهبرد آمریکا مرحله زمانی پس از تشکیل دولت فراگیر در عراق را شامل میشود. در این مرحله، 475 مستشار آمریکایی آموزش نیروها، مشاوره و تجهیز نیروهای مسلح عراق، پیشمرگهای کرد و احتمالاً قبایل سنی را در دستور کار قرار خواهند داد تا بدین ترتیب شمار نیروهای مستقر آمریکایی در عراق به 1600 نفر برسد. سومین بخش از راهبرد اعلامی شامل هدفمند کردن عملیات و بهویژه قطع راههای ارتباطی و حمایت مالی از این گروه است.
اوباما با بیان اینکه این راهبرد در مورد افغانستان، یمن و سومالی مؤثر بوده است، اطمینان داد که در پرونده بعثی ـ تکفیریها نیز مؤثر و کارآمد باشد، اما توجه به موارد زیر کارآمدی این راهبرد را با سؤال مواجه میکند.
بعثی ـ تکفیریها با مرزهایی که از شمال به سرحدات جنوبی ترکیه، در غرب و جنوب غربی از تکریت تا رمادی و فلوجه و بیشتر مناطق سنینشین و در شرق از فرات تا رقه سوریه گسترده شده, به ثبات سرزمینی دست پیدا کرده است. در این محدوده سرزمینی، بیش از پنجاه میلیون نفر سکونت دارند و فقط از منابع نفت آن در بازار سیاه، روزانه یک میلیون دلار کسب درآمد میشود.
همانطور که نیویورک تایمز مینویسد، واضح است در چنین شرایطی هرچند بهرهگیری از نیروی هوایی بعثی ـ تکفیریها را تضعیف و استحکامات این گروه را تخریب میکند، ولی ضربه نهایی به این گروه زمانی وارد میشود که با بهرهگیری از نیروی زمینی سرزمین تسخیرشده بازپس گرفته شود. محدودیتهای آمریکا در استفاده از نیروی زمینی بهطور مشخص دورنمای روشنی را در عملیات نظامی فراروی نیروهای ائتلاف قرار نمیدهد، بهخصوص آنکه فقط دو کشور ایران و ترکیه توان تأمین نیروی زمینی مورد نیاز برای غلبه بر بعثی ـ تکفیریها را در اختیار دارند که در این میان تهران با رویکرد واشنگتن موافق نیست و آنکارا نیز تمایل چندانی برای چنین هزینهای نشان نمیدهد.
از طرفی، پیوندهای ایدئولوژیکی و سیاسی بازیگران ائتلاف به اندازهای قوی، مفید و مؤثر نیست که بتواند در بازه زمانی سهساله پیشبینیشده، ائتلاف را قوی، محکم و کارآمد حفظ کند.
علاوه بر این، در محدوده سرزمینی نیروهای بعثی ـ تکفیری، این گروه زیرساخت جادهای برای انجام عملیات سریع نظامی و انجام حملات رعدآسا را در اختیار دارند که با توجه به توانمندی آن در عرصه جنگ منظم و نامنظم توان ترمیم استحکامات را به این گروه میدهد، تا جایی که در بلندمدت حتی با پیوستن نیروی زمینی ائتلاف بهراحتی نتواند این گروه را حذف کنند. این در حالی است که تجربه اول جنگ عراق در 1990 ـ 1991 نشان میدهد تشکیل ائتلافهای تهاجمی زمانبر و همراه با سوءتفاهمات است. این امر در مورد سوریه با توجه به شرایط خاص آن بهمراتب بیشتر است؛ زیرا کشورهایی همچون ایران و روسیه روی خوشی به این ائتلاف نشان ندادهاند.
از طرفی، بعثی ـ تکفیریها فقط یکی از جنبشهای جهادی و تهدیدات افراطگرای موجود در سوریه و عراق بهشمار میرود. فقط در سوریه بیش از هفتاد گروه جهادی فعالیت دارند. واضح است، کمک آمریکا به گروههای میانهروی سوریه با توجه به شناخت اندک غرب از این گروهها میتواند داعشهای دیگری را در این منطقه خلق کند؛ لذا حتی با شکست نیروهای بعثی ـ تکفیری باز هم جنبشهای جهادی به فعالیت خود ادامه میدهند و تهدیدات تداوم مییابند. بهخصوص که مرگ و حیات گروههای اینچنینی چندان مشخص نیست و بهمحض احساس خطر به قالبهای دیگری مانند گروههای میانهرو در میآیند تا در زمان مناسب با قدرتگیری مجدد چهره خشن خود را نشان دهند.
اوباما با بیان اینکه این راهبرد در مورد افغانستان، یمن و سومالی مؤثر بوده است، اطمینان داد که در پرونده بعثی ـ تکفیریها نیز مؤثر و کارآمد باشد، اما توجه به موارد زیر کارآمدی این راهبرد را با سؤال مواجه میکند.
بعثی ـ تکفیریها با مرزهایی که از شمال به سرحدات جنوبی ترکیه، در غرب و جنوب غربی از تکریت تا رمادی و فلوجه و بیشتر مناطق سنینشین و در شرق از فرات تا رقه سوریه گسترده شده, به ثبات سرزمینی دست پیدا کرده است. در این محدوده سرزمینی، بیش از پنجاه میلیون نفر سکونت دارند و فقط از منابع نفت آن در بازار سیاه، روزانه یک میلیون دلار کسب درآمد میشود.
همانطور که نیویورک تایمز مینویسد، واضح است در چنین شرایطی هرچند بهرهگیری از نیروی هوایی بعثی ـ تکفیریها را تضعیف و استحکامات این گروه را تخریب میکند، ولی ضربه نهایی به این گروه زمانی وارد میشود که با بهرهگیری از نیروی زمینی سرزمین تسخیرشده بازپس گرفته شود. محدودیتهای آمریکا در استفاده از نیروی زمینی بهطور مشخص دورنمای روشنی را در عملیات نظامی فراروی نیروهای ائتلاف قرار نمیدهد، بهخصوص آنکه فقط دو کشور ایران و ترکیه توان تأمین نیروی زمینی مورد نیاز برای غلبه بر بعثی ـ تکفیریها را در اختیار دارند که در این میان تهران با رویکرد واشنگتن موافق نیست و آنکارا نیز تمایل چندانی برای چنین هزینهای نشان نمیدهد.
از طرفی، پیوندهای ایدئولوژیکی و سیاسی بازیگران ائتلاف به اندازهای قوی، مفید و مؤثر نیست که بتواند در بازه زمانی سهساله پیشبینیشده، ائتلاف را قوی، محکم و کارآمد حفظ کند.
علاوه بر این، در محدوده سرزمینی نیروهای بعثی ـ تکفیری، این گروه زیرساخت جادهای برای انجام عملیات سریع نظامی و انجام حملات رعدآسا را در اختیار دارند که با توجه به توانمندی آن در عرصه جنگ منظم و نامنظم توان ترمیم استحکامات را به این گروه میدهد، تا جایی که در بلندمدت حتی با پیوستن نیروی زمینی ائتلاف بهراحتی نتواند این گروه را حذف کنند. این در حالی است که تجربه اول جنگ عراق در 1990 ـ 1991 نشان میدهد تشکیل ائتلافهای تهاجمی زمانبر و همراه با سوءتفاهمات است. این امر در مورد سوریه با توجه به شرایط خاص آن بهمراتب بیشتر است؛ زیرا کشورهایی همچون ایران و روسیه روی خوشی به این ائتلاف نشان ندادهاند.
از طرفی، بعثی ـ تکفیریها فقط یکی از جنبشهای جهادی و تهدیدات افراطگرای موجود در سوریه و عراق بهشمار میرود. فقط در سوریه بیش از هفتاد گروه جهادی فعالیت دارند. واضح است، کمک آمریکا به گروههای میانهروی سوریه با توجه به شناخت اندک غرب از این گروهها میتواند داعشهای دیگری را در این منطقه خلق کند؛ لذا حتی با شکست نیروهای بعثی ـ تکفیری باز هم جنبشهای جهادی به فعالیت خود ادامه میدهند و تهدیدات تداوم مییابند. بهخصوص که مرگ و حیات گروههای اینچنینی چندان مشخص نیست و بهمحض احساس خطر به قالبهای دیگری مانند گروههای میانهرو در میآیند تا در زمان مناسب با قدرتگیری مجدد چهره خشن خود را نشان دهند.
نظر شما