معمای هستهای ایران و روسیه
معمای هستهای ایران و روسیه
یکشنبه 6 شهریور 1390

علل اشتیاق روسیه به پرونده هستهای ایران چیست؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تغییر موضع کشورهای غربی نسبت به فعالیتهای هستهای ایران، جمهوری اسلامی ایران بهناچار تکمیل پروژه نیروگاه اتمی بوشهر را که از سال 1353 توسط شرکت زیمنس آلمان آغاز شده بود و تا زمان وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 حدود 80 درصد پیشرفت داشت، به کشور روسیه واگذار کرد. مذاکرات هستهای ج.ا.ایران با کشور روسیه از سال 1369 آغاز و در سال 1373 منجر به انعقاد قرارداد هستهای بین طرفین شد. روسها از سال 1377 رسماً فعالیتهای هستهای خود را در ایران آغاز کردند و طبق توافق طرفین قرار بر این بود که تا پایان سال 1379 فاز اول نیروگاه هستهای بوشهر به بهرهبرداری برسد. اما روسها هر بار و با وعده و وعیدهای توخالی و به بهانههای واهی ازجمله تفاوت استانداردهای هستهای روسیه و آلمان، تحریمهای بینالمللی، و فشار آژانس انرژی اتمی از انجام تعهدات خود سر باز زدند. هماینک قریب هفده سال از انعقاد پیمان همکاری هستهای ایران و روسیه و چهارده سال از شروع فعالیت هستهای روسیه در ایران میگذرد، اما این کشور هنوز نتوانسته به تعهدات خود در زمینه نیروگاه بوشهر جامه عمل بپوشاند و هر بار که مذاکرات هستهای ایران با غرب به بنبست رسیده این کشور تلاش کرده تا با ابتکاری دیپلماتیک گره پرونده هستهای ایران را بگشاید که نمونه اخیر آن طرح گام به گام شفافسازی فعالیتهای هستهای ایران است. نگاهی به سابقه و تاریخ فعالیتهای هستهای روسیه در ایران، این شبهه را برای هر کسی بهوجود میآورد که دلیل این همه نگرانی و حساسیت روسیه نسبت به پرونده هستهای ایران چیست و چرا نیروگاه اتمی بوشهر که از زمان تأسیس تا زمان وقوع انقلاب یعنی حدود چهار سال، 80 درصد پیشرفت داشت اینک و پس از گذشت چهارده سال به مرحله بهرهبرداری نرسیده است؟
بررسی دقیق پرونده هستهای ایران و روسیه نشان میدهد که فعالیتهای هستهای روسیه در ایران تحت تأثیر متغیرهای مهمی همواره با فرازونشیب روبهرو بوده است. اولین مؤلفه، جذابیتهای اقتصادی نیروگاه هستهای بوشهر برای روسهاست. گرچه از ارقام قرارداد هستهای ایران و روسیه آمار دقیقی در دست نیست، اما برآوردها این است که رقم اولیه قرارداد هستهای ایران و روسیه رقمی معادل 800 میلیون دلار تا یک میلیارد دلار بوده است که این رقم کمک زیادی به صنعت هستهای و اقتصاد ورشکسته این کشور پس از فروپاشی شوروی کرد. در همین راستا صفروف، یکى از کارشناسان اتمى روسیه مىگوید: «نیروگاه بوشهر برابر حدود سه زیردریایى اتمى مدرن یا قریب به 65 هواپیماى جنگى فوقالعاده مدرن است، اما مهمتر از همه این است که این پروژه بدون اغراق، صنایع هستهاى روسیه را نجات داد. هزاران متخصص روس، صدها دفتر علمى و کارخانهاى را نجات داده است. در حقیقت ما باید از ایران سپاسگزار باشیم که در این موقعیت حساس و بسیار دشوار روسیه، به این پروژه بحثانگیز تن داده و سفارش خود را به روسیه داده است».
نیروگاه هستهای بوشهر از یک طرف دارای جذبههای اقتصادی زیادی برای روسهاست و از طرف دیگر، با توجه به عضویت روسیه در شورای امنیت بینالملل، آنها خود را ملزم و موظف به حفاظت از معاهده انپیتی و منع گسترش کشورهای هستهای میدانند.
نکته دیگر اینکه روسیه بهعنوان یکی از قدرتهای هستهای دنیا و بهعنوان کشوری که بهشدت پایبند به حفظ ثبات استراتژیک از منظر خود و متعهد به حفظ همپایگی استراتژیک است ـ و این همپایگی استراتژیک را میراث شوروی برای روسیه امروزی و محصول تلاشهای خود در دهه 1960 و 1970 میلادی در قالب قرادادهایی که با آمریکا منعقد کرده است میداند ـ تلاش دارد همپایگی استراتژیک خود را همچنان حفظ کند. لذا هر تلاشی را در جهت تضعیف این همپایگی استراتژیک چه از طرف آمریکا و چه از طرف کشورهای دیگر باشد، برنمیتابد. با این نگاه، روسیه برای حفظ ثبات استراتژیک، سیاستهایی فرعی دارد و اگرچه محور اصلی دکترین هستهای روسیه حفظ ثبات استراتژیک است، اما یکی دیگر از اجزای این دکترین آن است که روسیه باید مانع گسترش کشورهای هستهای شود و بهنظر میرسد روسیه از فعالیتهای هستهای ایران بهعنوان ابزاری برای کسب امتیاز از غرب استفاده میکند و بههیچوجه حاضر نیست قدرت هستهای دیگری را در منطقه بپذیرد و تهدیدی را در محیط امنیتی خود بهوجود آورد.
آسیبشناسی فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران برای حفظ موجودیت سیاسی خود و تلاش برای تقویت قدرت منطقهای خود نیاز به انرژی هستهای دارد و از طرف دیگر، ادامه سیاستهای خصمانه غرب نسبت به ایران باعث شده است تا چشم امید ایران به شریکی نامطمئن باشد که هیچگاه منافع اقتصادی و مصالح سیاسی خود را فدای تعهداتش نمیکند. رویه روسها در چند سال فعالیت هستهای ایران نشان داده است که کشور روسیه تا قبل از 11 سپتامبر در راستای تقابل دیرینه با غرب و نگرانی از گسترش ناتو به شرق، در پی همکاری با کشورهای ضدامپریالیستی مانند ایران و ونزوئلا بود، اما با وقوع حملات 11 سپتامبر، پوتین در یک چرخش ماهرانه مواضع خود را به غرب نزدیک کرد. او به آمریکا اجازه دسترسی به حریم هوایی روسیه را داد و در آسیای مرکزی و سازمان ملل از آمریکا حمایت دیپلماتیک بهعمل آورد و با حمایت از جنگ افغانستان افکار عمومی جهان را بهدست آورده است. روسیه پس از 11 سپتامبر برای غلبه بر ضعفهای اقتصادی خود سیاست تعامل با غرب را پیش گرفته است؛ تقاضای روسیه برای عضویت در سازمان تجارت جهانی و ادامه سرمایهگذاریهای اروپا و آمریکا در روسیه مؤید این ادعاست. کشور روسیه برای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی نیاز به توسعه اقتصادی (که مهمترین عامل فروپاشی شوروی بود) دارد و در راستای دستیابی به رشد و توسعه زیرساختهای اقتصادی خود، سیاست خارجی سیال و اقتصادمحوری را در پیش گرفته است که فارغ از تعهدات ایدئولوژیک، بهدنبال تعامل با همه کشورهای جهان و دستیابی به سود اقتصادی است و در شرایط کنونی که یک اجماع جهانی علیه پرونده هستهای ایران شکل گرفته است، این کشور بههیچوجه حاضر نیست بهخاطر تعهداتش نسبت به تکمیل نیروگاه هستهای جمهوری اسلامی ایران، از منافع کلان اقتصادی رابطه با غرب چشمپوشی کند و پس از 11 سپتامبر سیاستهای این کشور در قبال پرونده هستهای ایران سیاست یکی به نعل و یکی به میخ زدنی بود که تنها منافع اقتصادی روسیه را تأمین کرده است. بهزعم نویسنده، دستگاه دیپلماسی کشور بهجای اینکه منتظر حمایتهای صوری کشورهایی مانند روسیه، ترکیه، و برزیل از فعالیتهای صلحآمیز هستهایاش باشد، باید تلاش کند تا با واقعبینی سیاسی و درک نگرانیهای افکار عمومی جهان، با یک ابتکار دیپلماتیک، خود گره مذاکرات هستهای را بگشاید و از این فضای بهظاهر بنبست، سکوی پرشی برای افزایش اقتدار ملی خود هم در بعد داخلی و هم منطقهای و بینالمللی فراهم آورد.
نظر شما