شکلگیری طبقه متوسط فرهنگی و تحولات خاورمیانه
شکلگیری طبقه متوسط فرهنگی و تحولات خاورمیانه
چهارشنبه 29 آذر 1391

نمیتوان از انقلاب و شبهانقلابها گفت و سخن از طبقه متوسط به میان نیاورد. نقشآفرینی طبقه متوسط شهری همواره از زمان شکلگیری و ثمرنشینی انقلابهای کلاسیک مورد توجه اندیشمندان سیاسی بوده است. بر این اساس، تحولات خاورمیانه خواه تحت گفتمان بهار عربی یا ذیل گفتمان بیداری اسلامی از این منظر بینیاز از بررسی نیست.
طیف وسیعی از نظریهپردازان از باتامور، لیپست و هالپرن تا هانتینگتون، میلز و گیدنز طبقه متوسط را متشکل از دارندگان مشاغل فکری، تخصصی و فنی همچون مدیران، حقوقبگیران یا کارمندان حکومتی، حقوقدانان، پزشکان، مهندسان، وکلا، اساتید دانشگاه، دانشجویان، تکنیسینها، روشنفکران، آموزگاران، نویسندگان و هنرمندان میدانند که دارای جایگاه و منزلت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هستند.
این تعریف منطبق با شرایط و مقتضیات اجتماعی غرب و مختص طبقه متوسط غربی میباشد. حال آنکه طبقه متوسط عربی بدلیل بستر اجتماعی متفاوت، از مختصات متفاوتی برخوردار است که شناسایی این ویژگیها دلیل شکلگیری تحولات خاورمیانه را حداقل از منظر جامعهشناسی سیاسی روشن میسازد.
برعکس جوامع اروپایی که صنعتی شدن موجبات شکلگیری این طبقه را فراهم آورد در خاورمیانه طبقه متوسط رهاورد فرایند نوسازی در سه دهه70، 80 و بخصوص دهه90 است. واضح است در چنین شرایطی منزلتهای سهگانه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در غرب نمیتواند شامل حال این طبقه در خاورمیانه باشد.
با اعمال سیاستهای نوسازی توسط دولتهای خاورمیانه تمایل عمومی برای رفتن به دانشگاه جهت فرار از محرومیت و ارتقا طبقه اجتماعی فزونی گرفت. اما اشباع شدن مشاغل دولتی و نیز پیگیری سیاستهای نولیبرالی که کوچکسازی دولت را تشویق میکرد و همچنین نبود زیرساختهای اقتصادی و بخش خصوصی در جذب و بهکارگیری این قشر تحصیلکرده موجب شد سطح بیکاری جوانان عرب در سال2010 به رقم 4/23 برسد به طوریکه به عنوان مثال در مصر بیکاری در میان فارغالتحصیلان دانشگاه ده برابر سایر اقشار جامعه گردید. تا پیش از این، مهاجرت خارجی و اشتغال در بخشهای عمومی از حاد شدن این مشکل جلوگیری میکرد اما بحران اقتصادی جهانی بعنوان کاتالیزور تحولات خاورمیانه سبب کاهش مهاجرت و کاهش مشاغل عمومی گردید تا فارغالتحصیلان دانشگاه که به تعبیر هانتینگتون منسجمترین و شورشیترین افراد طبقه متوسط را شکل میدهند از منزلت اقتصادی ناچیزی برخوردار شوند.
واضح است، شرایط حاکم بر فضای سیاسی کشورهای خاورمیانه نیز نمیتوانست منزلتی که در بعد سیاسی طبقه متوسط نوپا انتظار آن را میکشید برای آنها دستیافتنی کند.
بنابراین طبقه متوسطی شکل گرفت که فقط از منزلت فرهنگی بدلیل برخورداری از تحصیلات دانشگاهی برخوردار بود.
به اعتقاد هانتینگتون این امر سبب گردید تا نخستین عناصری از طبقه متوسط که در صحنه اجتماعی پدیدار میشوند، روشنفکرانی باشند که ریشههای سنتی ولی ارزشهای نوینی دارند. محتوای اسلامی شعارها و نیز شکلگیری اعتراضات بعد از اقامه نماز جمعه مبین ریشههای سنتی و مطالبه فضای باز سیاسی و حکومتهای مردمسالار نشان از ارزشهای جدید این طبقه در تحولات اخیر دارد.
از اینرو، جنبشهای اخیر خاورمیانه بر اساس پیچیده شدن جوامع، در دسترس بودن ابزارهای ارتباطی نوین و افزایش سطح تحصیلات، حول شکافهای جدید اجتماعی ـ سیاسی شکل گرفت. نیروهای اصلی تشکیلدهنده تحولات نیز عمدتاً از میان طبقه متوسط جدید فرهنگی یارگیری نمود که از تحصیلات بالایی برخوردار است ولی منزلت اقتصادی و سیاسی مورد انتظار خود را دریافت نکردهاند. این طبقه خواستههای خود را حول مسایل و موضوعات عام و همهگیر که به هویت، آزادیهای اجتماعی ـ سیاسی، حقوق بشر و موضوعاتی از این دست مربوط هستند مطرح میکنند تا برخلاف جنبشهای اجتماعی کلاسیک که گرد مسایل اقتصادی صرف و شئون اجتماعی خاص شکل میگرفتند و اغلب ساختاری بسته داشته و در مقابل خواستههای محدود صنفی خود به دولت و ساختارهای حاکم امتیازاتی را میدادند و کار به عرصه منازعه مستقیم با نظام سیاسی نمیکشید، جنبشهای خاورمیانه با محوریت طبقه متوسط فرهنگی تقریباً فراگیر شوند و به ساختار خاصی محدود نشوند. لذا در این موقعیت فقط مطالبات خاص صنفی و گروهی محور مجادله با نظام سیاسی نیست بلکه مطالبات شفاف و غیرقابل چانهزنی با نظم سیاسی حاکم فصل مشترک این طبقه جدید در کشورهای خاورمیانه درگیر در تحولات است.
نظر شما