تحلیل استراتژیک بحران 2014 اوکراین
تحلیل استراتژیک بحران 2014 اوکراین
یکشنبه 15 تیر 1393

وضعیت تخاصم، منازعه و فقدان موازنه و تعادل میان نیروها و گروههای سیاسی در اوکراین ٢٠١٤ ادامه فرایند تنش و عدم مصالحه بازیگران در درون سیاست جهانی بعد از پایان جنگ سرد است. بر این مبنا بحران اوکراین در سال ٢٠١٤ یک بحران حاد بینالمللی است که مورد توجه بسیاری از کنشگران جهانی و ازجمله نخبگان سیاسی و شهروندان ایران بوده است.
برای پاسخ به این سؤال که از دید یک ایرانی، علت اساسی بحران اوکراین در نظام بینالمللی چیست بهنظر میرسد به یک سؤال اساسیتر دیگر باید پاسخ داد. سؤال این است که مرکز ثقل تحولات جهان آینده در چه حوزه جغرافیایی خواهد بود؟ در پاسخ میتوان گفت که مرکز ثقل منازعه در سیاست جهان آینده حوزه اوراسیاست. ماهیت و علت اساسی بهوجود آمدن بحران اوکراین در سال ٢٠١٤ بر این مبنا را باید نتیجه فرایند سیاست خارجی آمریکا در سیستم بینالمللی در ابتدای هزاره سوم و مخصوصاً در تقابل منافع آمریکا با دیگر قدرتهای بزرگ دنیا و ازجمله روسیه مورد تحلیل قرار داد. بحران ٢٠١٤ اوکراین از چشماندازی ایرانی، اوج تقابل استثناگرایی آمریکایی در مقابل اوراسیاگرایی افراطی روسی است.
برای تحلیل علل اهمیت این بحران برای منافع ملی ایران باید به ماهیت و اهداف سیاست خارجی ایران در حوزههای پیرامونی مرزهایش و مخصوصاً روابط این کشور با قدرتهای بزرگ توجه داشت. مخصوصاً در این زمینه باید روابط ایران با آمریکا، روسیه، اوکراین، آلمان، سازمان ملل متحد، ناتو و سازمان همکاری شانگهای مورد توجه قرار داد.
یکی از موارد مهم در تحلیل این بحران برای ایران موضوع روندها، نیروهای پیشران، بازیگران و نیروهای اثرگذار در روند تحول بحران مذکور است. این نیروهای پیشران مواردی همانند اوراسیاییگرایی، آمریکاگرایی، انقلاب نرم، اسلاوگرایی، قومیتگرایی، ناسیونالیسم افراطی، استراتژی گردش در سیاست خارجی آمریکا، قومیتگرایی، تردید نسبت به همگرایی اروپایی، جهانی شدن، ایده ناتو جهانی، روسیههراسی، موضوع امنیت انرژی و همچنین احتمال انعقاد معاهده راپالو جدید در عرصه نظام بینالمللی بین روسیه و آلمان در شرایط کنونی است.
برای بررسی چشماندازی ایرانی باید به این موضوع توجه داشت که بحران ٢٠١٤ اوکراین اهمیتش در معادلات جهانی به نوعی بهخاطر کلیدی بودن آن در ورود به دوران جنگ سرد جدید احتمالی دیگر است. این بحران بهوجود آورنده ائتلافهای جدید و معادلاتی نوظهور در عرصه خاور نزدیک روسیه و حوزه اوراسیاست.
آینده بحران را نیز میتوان از دو جنبه خوشبینانه و بدبینانه تحلیل کرد. از منظر خوشبینانه این بحران بهوسیله دیپلماسی و مذاکره دو و چندجانبه حلوفصل خواهد شد. از نگاه بدبینانه نیز میتوان گفت که بحران سال ٢٠١٤ اوکراین روزبهروز عمیقتر خواهد شد و ماهیت، تحولات و پیامدهای این بحران صورتبندی جدیدی از تحولات تجزیهطلبانه و مداخلهگرایانه را در عرصه بینالمللی رقم خواهد زد.
در نگاه اول بحران اوکراین ارتباط عمیقی با ایران ندارد، ولی در نگاه عمیقتر و جدیتر شاهد آن هستیم که همزمان با شروع بحران، ایران ضمن محکوم کردن مداخله و افراطگرایی و همچنین اعمال خشونت در موضوعات جهانی، تجزیهگرایی و مداخله نیروهای خارجی در عرصه بحرانهایی همانند اوکراین را براساس ماهیت و اهداف سیاست خارجیاش محکوم کرد. ایران در واکنش به این بحران از حلوفصل موضوع ازطریق مداخلات گروههای داخلی درگیر در بحران و به دور از خشونت تأکید قابل توجهی داشته است.
دولت جدید ایران که در سال ٢٠١٣ بر سر کار آمده است اعتقادی عمیق به بیطرفی ایران و رویکرد «تعامل سازنده» در عرصه سیاست خارجی دارد. ایران در وضعیت کنونی ضمن مخالفت با یکجانبهگرایی، تجزیهگرایی و تخریب همگرایی در عرصه موضوعات منطقهای و بینالمللی حمایت خودش را از مدیریت موضوعات منطقهای بهصورت منصفانه و بدون تبعیض و معیارهای دوگانه توسط بازیگران منطقهای به کرات اعلام کرده است.
ایران امروز در عرصه سیاست خارجی یک بازیگر خردمند، کنشمند و نهادگراست. این کشور در شرایطی که با گروه ١+٥ در حال مذاکره جدی در مورد موضوع هستهای است اکثر تصمیمات کلان و اساسیاش را مبتنیبر روندهای بوروکراتیک و ناشی از تصمیمات جمعی و بر اساس تبادل دیدگاهها و مشورتهای عمیق، پیچیده و چندوجهی کارشناسی اتخاذ میکند. ایران امروز همانطور که محمد البرادعی، مدیرکل سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی در کتاب «عصر فریب» ذکر کرده است یک دموکراسی در درون سیستم تئوکراسی است و اتخاذ تصمیمات عمده سیاست خارجی آن از طریق روندهای بوروکراتیک طولانیمدت قابل فهم است. ایران امروز ضمن رد کردن سیاستهای اتکا به قدرت هژمون به تعامل سازنده و هدفمند با بازیگران بینالمللی تأکید زیادی دارد. تجربه مذاکرات ایران با گروه ١+٥ تا آخر ژوئن ٢٠١٤ حکایت از آن دارد که ایران موضوع دیپلماسی را عنصری کلیدی در حلوفصل مسائل بینالمللی میداند و ضمن رد کردن سیاستهایی همانند تجزیهطلبی، مداخلهگرایی و تحریمهای چندجانبه و دوجانبه اعتقاد دارد که راهحل بحرانهایی همانند اوکراین حتی در شرایط بروز جنگ سردی جدید در عرصه جهانی در تحلیل نهایی دیپلماسی و سازوکارهای سیاسی حلوفصل اختلافات بینالمللی است.
از یک نگاه ایرانی، بحران اوکراین در سال ٢٠١٤ و مداخله نیروهای فرامنطقهای در معادلات اروپایی و حوزه خارج نزدیک روسیه و قفقاز هم دیر یا زود به مراحل نهایی خود خواهد رسید و مداخلهگرایی نیروهای فرامنطقهای در عرصه زیرمجموعههای منطقهای همانند اروپای شرقی هم مانند اکثر بحرانهای بینالمللی پایان خواهد پذیرفت؛ ولی اهمیت ژئوپلیتیک و دستاوردهای مهم جهان معاصر که دیپلماسی و مذاکره یکی از مهمترین آنهاست پایداری عمدهای در توزیع قدرت جهانی و منطقهای در تحولات آینده خواهد داشت.
نظر شما