تجدیدنظرطلبی روسی: برنامه پوتین برای سرنگونی نظم اروپایی
تجدیدنظرطلبی روسی: برنامه پوتین برای سرنگونی نظم اروپایی

متن حاضر تلخیصی از مهمترین نکات مقالهای به نام «تجدیدنظرطلبی روسی: برنامه پوتین برای سرنگونی نظم اروپایی» میباشد که توسط ایوان کراستف، رئیس مرکز استراتژیهای لیبرال در صوفیه بلغارستان و از اعضای مؤسسه علوم انسانی در وین نوشته و در 3 مارس ۲۰۱۴ در نشریه فارین افرز به چاپ رسیده است. در این مقاله به تقابل روسیه و غرب در متن وقایع اوکراین پرداخته شده است. نویسنده معتقد است تمایل روسیه به تجاوز به حاکمیت ارضی اوکراین بزرگترین چالش برای نظم اروپایی در نیم قرن گذشته میباشد. از نگاه وی دخالت روسیه در اوکراین سؤالاتی را درباره تضمینهای امنیتی غرب به اوکراین پس از کنار نهادن تسلیحات هستهایاش در سال ۱۹۹۴ و همچنین دیدگاه غرب در سالهای اخیر مبنیبر اینکه جنگی در این قاره بهوجود نخواهد آمد، ایجاد کرده است. مهمترین محورهای این مقاله به شرح ذیل میباشند:
ـ تهاجم روسیه به اوکراین را نباید بهعنوان یک جنگ قدرت فرصتطلبانه درنظر گرفت، بلکه این اقدام روسیه تلاشی سیاسی، فرهنگی و نظامی علیه غرب میباشد. روسها به نیروی نظامی متوسل شدهاند؛ زیرا میخواهند به غرب نشان دهند که بازی تغییر کرده است و نه بهخاطر اینکه گزینه دیگری ندارند. بهعبارتی با توجه به دیگر ابزارهای در دسترس روسیه برای فشار به اوکراین توسل به زور ضرورتی نداشته است.
ـ انتخاب این گزینه ازسوی روسیه خطرناک میباشد؛ زیرا اوکراین کشوری بزرگ و مردمانش هنوز در حال و هوای انقلابی و با احساسات میهنپرستانه هستند. دخالت مسکو میتواند به احساسات ضدروسی دامن زده و شاید این کشور را به اتحادیه اروپا و ناتو نزدیکتر سازد. این دخالت همچنین میتواند به یک بحران انسانی واقعی در روسیه دامن زند. در دو ماه گذشته هفتصد هزار اوکراینی به روسیه فرار و از این میان ۱۴۳ هزار نفر درخواست پناهندگی سیاسی کردهاند که با توجه به تحولات اخیر این تعداد میتواند چند برابر شود. درنهایت اینکه استفاده مسکو از نیروی نظامی به انزوای این کشور کمک خواهد کرد.
ـ یکی از دلایل تصمیم پوتین به این اقدام بیاحتیاطانه عصبانیت از دو شکست قبلی در اوکراین ـ انقلاب نارنجی در سال ۲۰۰۴ و سرنگونی ویکتور یانوکوویچ، رئیسجمهور روسگرای اوکراین بهدنبال اعتراضات اخیر ـ میباشد. با سقوط یانوکوویچ، وی شریک استراتژیک خود را از دست داده و در تلاش است شکستهایش را در اوکراین جبران نماید.
ـ پوتین احتمالاً میخواهد ازطریق تهاجم به رژیم جدید در اوکراین فشار آورده و آن را سرنگون سازد. هدف استراتژیک پوتین جدایی کریمه نیست، او درصدد ایجاد یک بحران قانون اساسی است که اوکراین را به یک کشور با دولت مرکزی ضعیف ـ بخش شرقی همگراتر با روسیه و بخش غربی نزدیکتر به لهستان و اتحادیه اروپا ـ تبدیل نماید، اما در این میان بدترین بخش این است که وی میداند که میتواند احتمالاً به هدفش دست یابد. او میداند که هیچکس در غرب جنگ نمیخواهد و اعلام تحریم و خط قرمز یک شوخی بیش نیست.
ـ پوتین سال ۲۰۱۴ با پوتین سال ۲۰۰۴ یا حتی ۲۰۰۸ که علاقهمند به قدرت و ثروت و در رویای بازگرداندن روسیه به صحنه جهانی بود، قابل مقایسه نیست. او هماکنون علاقهمند به ایدههای خود است. وی خود را آخرین سنگر نظم و ارزشهای سنتی میداند. او متقاعد شده که لیبرالیسم مرضی مسری بوده و راه و روش و ارزشهای غربی خطر واقعی برای جامعه و دولت روسیه میباشد.
ـ دخالت پوتین در کریمه بسیار متفاوت از جنگ روسیه در گرجستان در سال ۲۰۰۸ است. در طی جنگ گرجستان مسکو از قدرت نظامی برای ترسیم خط قرمزی که غرب نباید از آن بگذرد استفاده نمود، اما در کریمه مسکو تمایلش را برای گذشتن از خط قرمزی که غرب ترسیم کرده بود نشان داد. این حرکت به چالشهایی دامن زده است: آیا ایالات متحده هنوز آمادگی تضمین امنیتی دموکراسیهای اروپایی را دارد یا خیر؟ آیا آلمان به اندازه کافی قدرت برای مقابله با روسیهای که تمایل به اروپایی بودن ندارد، دارد یا خیر؟
نظر شما