تداوم محاصره غیرقانونی غزه جنایت علیه بشریت است.
تداوم محاصره غیرقانونی غزه جنایت علیه بشریت است.
یکشنبه 19 مرداد 1393

با گذشت یک ماه از تجاوز خصمانه اسرائیل به نوار غزه کارشناسان حقوق بینالملل، مقامات سازمان ملل، محققان و اندیشمندان به تحلیل و بررسی ابعاد مختلف این تهاجم گسترده میپردازند؛ تهاجمی که تاکنون موجب کشته شدن حدود 1900 تن از فلسطینیان و آواره و بیخانمان شدن هزاران تن دیگر شده است.
پروفسور ریچارد فالک، یکی از مقامات بلندپایه سازمان ملل معتقد است که براساس اصول حقوق بینالملل، سیاستهای اسرائیل در سرزمینهای اشغالی فلسطین و نوار غزه تبعیضآمیز و غیرقانونی است و باید توسط دیوان بینالمللی کیفری محکوم شود.
وی با تأکید بر اینکه «آپارتاید» تنها یکی از اشکال جرم علیه بشریت بهشمار میآید خاطرنشان میسازد که سیاستهای ناشی از نظام آپارتاید لزوماً نباید مشابه نظام تبعیض و تفکیک نژادی باشد که در فاصله سالهای 1948 تا 1999 در آفریقای جنوبی شاهد آن بودیم؛ بلکه هرگونه تبعیض نظاممند علیه یک گروه خاص برمبنای نژاد، قومیت یا مذهب میتواند در زمره ساختار آپارتاید قرار گیرد.
پروفسور فالک همچنین معتقد است که تداوم محاصره غیرقانونی غزه، مجازات عمومی تمامی شهروندان غیرنظامی غزه و نقض فاحش بنیادیترین تعهدات کنوانسیون ژنو و حقوق بشر بینالمللی است.
ریچارد فالک، استاد برجسته حقوق بینالملل و گزارشگر ویژه سازمان ملل درخصوص وضعیت حقوق بشری سرزمینهای اشغالی فلسطین بوده است. وی از سال 2008 تا 2013 این سمت را برعهده گرفت و جایگزین پروفسور جان دوگار شد. او بهدلیل انتقادات صریح خود از نحوه برخورد و رفتار اسرائیل با مردم فلسطین، بهشدت مورد انتقاد بان کیمون، دبیرکل سازمان ملل قرار گرفت.
ریچارد فالک از اواخر دهة 1950 تدریس در دانشگاه ایالتی اوهایو و دانشگاه هاروارد را آغاز نمود. در سال 1961 به دانشگاه پرینستون منتقل شد و کرسی آلبرت جی. میلبنک را در آن دانشگاه برعهده گرفت. در سال 1985 جایزه پژوهشی گوگنهایم را دریافت کرد و در سال 2001 نیز بازنشسته شد.
سایت ایران ریویو درخصوص عملیات نظامی گسترده اخیر اسرائیل در نوار غزه که با نام «عملیات آستانه حفاظتی» شناخته شده است، گفتگوی اختصاصیای با پروفسور ریچارد فالک انجام داده که مشروح آن را در زیر ملاحظه میفرمایید.
سؤال: شماری از مفسران سیاسی و متخصصان حقوق برایننظرند که سیاستهای اسرائیل در سرزمینهای اشغالی یادآور آپارتاید و تخطی از کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض نژادی سال ۱۹۶۶ و همچنین ناقض کنوانسیون بینالملل ۱۹۷۳ منع و مجازات آپارتاید میباشد. آیا با این نظر موافقید؟ آیا شما ردپای آپارتاید را در سیاستها و رویههای دولت اسرائیل میبینید؟
پاسخ: براساس کنوانسیون ۱۹۷۳ و معاهده رم که منجربه تأسیس دیوان بینالمللی کیفری شد، آپارتاید بهعنوان یکی از اشکال «جنایت علیه بشریت» مورد توجه قرار گرفت. در اینجا لازم نیست که بهدنبال تشابه با ساختار نژادپرستانهای که در آفریقای جنوبی درطی دوران آپارتاید حاکم بود بگردیم. آنچه برای انتصاب به جنایت علیه بشریت ضروری میباشد «تبعیض نظاممند علیه گروه خاصی براساس قومیت، نژاد ـ مذهب» میباشد. این رفتار تبعیضآمیز در کرانه باختری میان شهرکنشینان اسرائیلی که از حقوق مدنی و حکومت قانون بهرهمند و فلسطینیان بومی که از حقوق مدنی و حکومت قانون بیبهره بوده و برای ۴۷ سال در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی در معرض یک دولت نظامی سرکوبگر میباشند چندوجهی است. جادههای مخصوص شهرکنشینان، دیوار حائل، پاسگاههای بازرسی و مجوزهای اقامت بدون اعتبار بهخصوص در بیتالمقدس تنها برخی از جلوههای این رژیم تبعیضآمیز است که میتوان بهعنوان نمونهای بزرگ از جنایت آپارتایدی بینالمللی درنظر گرفته شود. قوانین تبعیضآمیز اسرائیل علیه اقلیت 5/1 میلیون نفری فلسطینی ساکن در مرزهای قبل از ۱۹۶۷ توسط برخی آپارتاید معرفی میشود، هرچند این مورد چندان قطعی نیست.
سؤال: ایالات متحده و متحدان اروپاییاش معمولاً عملیاتهای نظامی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی و تهاجم هر از چندگاه این کشور به نوار غزه را بهعنوان «دفاع از خود» توجیه مینمایند. آنها ادعا میکنند که اسرائیل فقط به موشکهای شلیکشده به شهرهای اسرائیلی توسط حماس پاسخ میدهد. آنها هرگز از ضرورت پیروی اسرائیل از اصول تناسب و تمایز سخن نمیگویند. آیا کشتن گسترده غیرنظامیان، عمدتاً کودکان و زنان، افسران پلیس که براساس حقوق بینالملل در زمان جنگ بهعنوان غیرنظامی محسوب میگردد و دیگر افراد غیرنظامی بهعنوان دفاع از خود توجیهپذیر است؟
پاسخ: اول از همه نگاهی به سه حمله بزرگ نظامی اسرائیل به غزه در سالهای 2008ـ2009، ۲۰۱۲، و ۲۰۱۴ نشاندهندة این است که هرکدام از آنها براساس حملات حسابشده اسرائیلیها برای تحریک حماس به اقدام تلافیجویانه و پرتاب راکت بوده است.
بهعلاوه استمرار محاصره غیرقانونی است و عدم اجازه ورود و خروج کالا از غزه بهعنوان گونهای از مجازات جمعی علیه جمعیت غیرنظامی غزه و تخطی آشکار از بنیانیترین تعهدات کنوانسیون ژنو و حقوق انساندوستانه بینالمللی محسوب میگردد. درنتیجه این امر یک محرک دائم برای مردم غزه و دولت حاکم بر آنهاست. با وجود خسارات بسیار محدود ناشی از حملات موشکی، توجیه اسرائیل براساس حمله موشکها تخطی از حقوق جنگ محسوب میگردد. درصورت رعایت اصل تمایز چنین تهدیداتی علیه امنیت اسرائیل تنها میتواند توجیهگر اقدامات دفاعی اسرائیل در واکنش به چنین حملاتی باشد. این امر همچنین مستلزم این است که اسرائیل درصدد ارتقای ابزارهای غیرنظامی برای تقویت امنیتش باشد.
حماس آمادگیاش را برای متارکه پایدار درصورتیکه اسرائیل محاصره غزه کنار گذاشته و برای عقبنشینی از فلسطین اشغالی وارد مذاکره شود نشان داده است؛ همچنین در گذشته ترتیبات چندین آتشبس موقت را، که توسط اقدامات تهاجمی اسرائیل شکسته شد، حفظ نموده است. جدا از این نگرانیها، آشکار است که در سه حمله بزرگ اسرائیل به غزه بهطور قابل توجهی در سطح میزان خشونت و عدم تفکیک در سطوح تخریب و یا بدتر، هدف قرار دادن مکانهای ممنوع ازجمله محلهای سکونت، بیمارستانها، مساجد، مدارس، تأسیسات سازمان ملل به اصل تناسب عمل نشده است. درواقع ادعای دفاع از خود اسرائیل مشروعیت نداشته و استقرار نیروهای این کشور تخطی از حقوق کیفری بینالمللی محسوب میگردد. علاوهبراین حماس دارای حق مقاومت میباشد، اما باید این حق را براساس حقوق بشردوستانه بینالمللی و الزامات آنکه باید محدود به اهداف نظامی باشد، اعمال نماید.
پرسش: مأموریت راستیآزمایی سازمان ملل متحد درخصوص درگیری غزه در سال 2009 با این نتیجه به پایان رسید که رژیم صهیونیستی در تهاجم 22 روزه خود به نوار غزه، مرتکب جنایاتی جنگی و احتمالاً جنایاتی علیه بشریت گردیده است، یا بهعبارتی در جریان آنچه نیروهای دفاعی اسرائیل آن را عملیات سرب گداخته مینامند، درحدود 1400 شهروند فلسطینی کشته شدند. از اسرائیل و حماس درخواست شد تا تحقیقاتی را درخصوص نحوه سلوک خود، درطی درگیری انجام دهند و از شورای امنیت تقاضا گردید تا چنانچه هریک از دو طرف مخاصمه، در تحقیقات و بررسیهای اتهامات جنگی خود ناموفق بودند، این مورد را به دادگاه بینالمللی کیفری در لاهه ارجاع دهد. بااینحال، اسرائیل از پیروی از گزارش گلدستون سرباز زد، اما پس از آن نیز هیچ نهاد حقوقی بینالمللیای، کنشی برای الزام اسرائیل به پاسخگویی در پیش نگرفت. آیا این به آن معناست که قوانین بینالمللی تا آن اندازه ضعیف و شکننده هستند که اسرائیل میتواند خودستایانه آن را نادیده بگیرد و کماکان به سیاستهای پیشین خود ادامه دهد؟
پاسخ: کاملاً درست است که شورای حقوق بشر از خلال گزارش گلدستون به شیوهای متقاعدکننده نشان داد اسرائیل ظاهراً در جریان عملیات نظامی سالهای 2008ـ2009 در مواردی جدی از جنایتکاری مجرم شناخته میشود، اما توصیههای این گزارش اجرایی نگردید. این امر پرده از ضعف پیادهسازی قوانین بینالمللی برمیدارد و آسیبپذیری آن را نسبت به آنچه میتوان «وتوی ژئوپلیتیکی» نامید، به نمایش میکشد. اگر ژئوپلیتیک به نحوه دیگری چیده شود، مانند آنچه درمورد لیبی در سال 2011 رخ داد یا در رابطه با تحریمهای علیه ایران و اخیراً نیز تحریمهای علیه روسیه، قوانین بینالمللی، حتی اگر پایه و اساسی برای اجرای قانون وجود نداشته باشد، «اجرا» میشوند.
خارج از روابط تجاری و معمول بینالملل، کارآیی قوانین بینالمللی به فضا و جو سیاسی وابسته است. تقاضاهای فلسطینیان برای حفاظت قوانین بشردوستانه بینالمللی از آنان، بهشکلی تراژیک در تعارض با عواملی سیاسی قرار دارد که برای اسرائیل و رهبران آن، معافیت از مجازاتی دوفاکتو را در برابر جنایاتی که مرتکب میشوند، تضمین مینماید، اما در همین اثنا شاهد رشد حساسیت و پاسخجویی مردم در سراسر جهان نسبت به دادخواهی و همینطور قربانی شدن فلسطینیان هستیم که نشان میدهد گزارش گلدستون در افزایش حمایت مردمی در سراسر جهان برای کمپین «بایکوت، کاهش سرمایهگذاری و تحریمِ» اسرائیل مؤثر بوده است و میتواند برای داشتن «گلدستون دو» مفید باشد. طبیعتاً بدون گلدستون، حتی اگر هم بسیار بعید باشد که سازمان ملل متحد بتواند یافتههای آن را پیاده سازد، اما میتواند دادگاه کیفری بینالملل را شرمنده سازد، چون حتی تحقیقاتی که ازسوی این دادگاه صورت بپذیرد هم میتواند شکستی نمادین برای اسرائیل در «جنگ حقانیتی» که درحالحاضر جریان دارد، باشد.
ضروری است درنظر داشته باشیم که نتیجه جنگها در 75 سال اخیر، به نفع طرفی است که سطح بالای اخلاقی و قانونی را لحاظ نموده و حفظ میکند، نه آن سو که توانمندیهای نظامی بیشتر دارد. اسرائیل تا یک دهه قبل، حداقل در غرب این درجات را تحت کنترل داشت، اما فلسطین در جنگ 2006 لبنان، شروع به تغییر دادن این شرایط نمود و اکنون آن روند، با ویرانگری و کشتاری که درطی این آخرین حمله اسرائیل به نوار غزه رخ داد، اساساً در محدوده پرجمعیت نوار غزه خیمه زده است.
سؤال: نظر شما درباره واکنش جامعه بینالمللی به تهاجم اخیر رژیم صهیونیستی به نوار غزه که به کشته شدن بیش از ۱۸۰۰ فلسطینی انجامیده، چیست؟ چرا رئیسجمهور اوباما اینقدر نسبت به این قتلعام بیتفاوت و ساکت بوده است؟ آیا این رفتاری است که باید از برنده جایزه صلح نوبل انتظار داشت؟
پاسخ: واکنش بینالمللی و واکنش سازمان ملل متحد هر دو به شکل تکاندهندهای ضعیف بوده و حتی درخواستهای این جامعه برای آتشبس قویاً ازسوی رژیم صهیونیستی رد شده است. نگاه شکلگرفته در غرب مبنیبر اینکه اسرائیل حق دفاع از خود را نخست در برابر حملات موشکی و بعد در برابر تونلها دارد با توجه به جنگ چندلایهای که رژیم صهیونیستی علیه حماس بعد از حادثه آدمربایی در کرانه باختری در دوم ژوئن و به بهانه دست داشتن حماس در این آدمربایی به راه انداخته و به دستگیری بیش از پانصد فلسطینی مظنون به داشتن ارتباط با حماس، تخریب منازل، هجوم شبانه به منازل، محاصره شهرها و روستاها و حمله هوایی به غزه انجامیده، فاقد اعتبار است. با توجه به تجربه گذشته بدیهی است که رژیم صهیونیستی منتظر بود تا درقبال حملاتش با شلیک موشکهای حماس روبهرو شود؛ لذا یک حمله گسترده نظامی را به دلایل مختلف ازجمله مبارزات مردم فلسطین برای ایجاد دولت واحد در اوایل ژوئن ـ که سبب شد تا حماس و دولت خودگردان برای اولینبار کنار هم قرار گیرند ـ ترتیب داد. باراک اوباما باید بهخاطر حمایت از چنین کاربرد مجرمانه و نامتناسب زور توسط رژیم صهیونیستی که به نابودی اینچنینی غزه انجامیده، خجالت بکشد. از این تکاندهندهتر موضع عربستان و مصر و دیگر دول عربی بهاستثنای قطر در حمایت از اسرائیل است.
این دولتها علاوه بر اینکه تحت تأثیر آمریکا هستند، اصولاً از اسلام سیاسیای که اخوانالمسلمین نماینده آن است نفرت دارند و از آن میترسند و حماس را شاخهای از اخوان بهحساب میآورند. این مخالفت با اسلام سیاسی قویتر از مخالفت کشورهای فوق با اسرائیل است که دیگر در منطقه بهعنوان یک واقعیت محتوم درنظر گرفته میشود. اسرائیل همچنین با عربستان، امارات متحده عربی و دیگر بازیگران منطقهای درگیر در تنشهای فرقهای با ایران، همدست است.
سؤال: در یکی از مقالات اخیر خود، شما از بیبیسی بهخاطر پوشش نامتعادل تحولات غزه و اینکه تهیهکنندگان آن بارها از شما برای برنامههای مرتبط با غزه دعوت کردهاند اما به ناگهان و بدون اعلام هیچ دلیلی، دعوت خود را پس گرفتهاند، انتقاد کردهاید. آیا بیبیسی و دیگر رسانههای جریان اصلی ازسوی گروههای فشار و لابیهای خارجی برای اتخاذ سیاستهای خاص بهخصوص در حمایت از رژیم صهیونیستی و توجیه عملیات نظامی گسترده آن در باریکه تحت محاصره غزه، تحت فشار هستند؟
پاسخ: بله. این نگرانکننده است که رسانههای جریان اصلی کلاً اجازه ندادهاند تا منتقدان رژیم صهیونیستی دیدگاههایشان را بیان کنند. البته این کار آنها غیرمنتظره نیست. اتفاقی که برای من در رابطه با بیبیسی رخ داد همانند اتفاقی است که درباره حضور من در رسانههای آمریکایی رخ داده است. این شکستی برای دموکراسی است که موضوعی چنین پراهمیت برای افکار عمومی، توسط دولت و لابیهای قدرتمند محدود و هدایت میشود. جامعه در این زمینه یکدست نیست، اما واشنگتن و رسانهها بهگونهای عمل میکنند که گویا حمایتی یکپارچه از اسرائیل وجود دارد حال آنکه ازسوی گروههای صهیونیستی بسیار تلاش میشود تا با اساتید دانشگاهی و روزنامهنگارانی که خطوط قرمز آنها را رد میکنند، برخورد شود و این داستانی غمانگیز بر سر راه جامعهای است که باید آزادانه عمل کند.
سؤال: در نوامبر 2012، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با اکثریت چشمگیر آرا تصویب کرد که فلسطین را دولت ناظر غیرعضو بداند و آن را یکی از نامزدهای جدی عضویت دائم در سازمان ملل متحد قلمداد کند. شما این اقدام را برای بهرسمیت شناخته شدنِ فلسطین در سازمانهای جهانی و ایجاد روابط رسمی دیپلماتیک آن با دیگر کشورهای جهان تا چه حد مهم میدانید؟ فلسطین درحالحاضر با حدود 130 کشور جهان روابط دیپلماتیک دارد و تأیید عضویتش در یونسکو در سال 2001 و عضویتش بهعنوان دولت ناظر غیرعضو در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اسرائیل را سخت به خشم آورد. فکر میکنید چرا اسرائیل از این تحولات چنین خشمگین شده است؟
پاسخ: فهم انگیزة اسرائیل دشوار است. بهنظر میرسد این موضوع به رویای توسعهطلبانة آنها دربارة اسرائیل مرتبط باشد؛ رویایی که به عدم شکلگیری یک کشور فلسطینی وابسته است. اکنون که مجمع عمومی، فلسطین را بهعنوان یک کشور بهرسمیت شناخته است، مانعی آشکار برای تلاشهای اسرائیل بهمنظور اشغال همیشگیِ دستکم بیشتر کرانة باختری یا الحاق رسمی آن به خاک خود بهوجود آمده است. اسرائیل پیش از این هم بهصورت یکجانبه، برخلاف نظر سازمان ملل متحد، بیتالمقدس شرقی را به خود ملحق کرده است. کشور شدن فلسطین همچنین احتمال مراجعه به دیوان کیفری بینالمللی را هم [برای فلسطینیها] بهوجود میآورد که از نگاه اسرائیل بهمعنای اعلام جنگ واقعی است. هرگونه بهکارگیری قوانین بینالمللی بهمنظور به چالش کشیدن سیاستها و رویههای اسرائیل، برای جاهطلبیهای اسرائیلی، تهدیدی به مراتب جدیتر از مقاومت مسلحانة فلسطینیان است و [اسرائیل] از آن با عبارت «جنگ حقوقی» یاد میکند.
سؤال: نظر شما دربارة شهرکسازیهای مستمر اسرائیل در زمینهای فلسطینی چیست؟ شهرکها در گفتگوهای صلح معضلی بزرگ بودهاند و حتی دولت آمریکا، بزرگترین حامی نظامی و مالی اسرائیل، هم دربارة شهرکسازیهای صورتگرفته پس از تخریب خانههای فلسطینیان و راندن شهروندان فلسطینی از شهرها و خانههایشان اظهار نگرانی کرده است. براساس اصول قوانین بینالمللی، آیا شهرکسازی قانونی و مجاز است؟
پاسخ: پدیدة شهرکسازی اسرائیلیها را تقریباً در سراسر جهان بهعنوان نقض مادة 49(6) معاهدة چهارم ژنو، که انتقال جمعیت از سرزمینهای قدرت اشغالگر به سرزمینهای جامعة اشغالشده را ممنوع میکند، محکوم کردهاند. اسرائیل پیوسته در برابر این اجماع بینالمللی که شهرکسازی را تجاوزی نامشروع به سرزمینهای فلسطینی میداند و میگوید این اقدام تصور توافق مذاکرهمحور را بیشتر و بیشتر غیرواقعی میکند گردنفرازی کرده است. بیش از نیممیلیون شهرکنشین در بیشتر از صد شهرک زندگی میکنند. شکست مذاکرات در آوریل 2014، پس از ماهها تلاش بیثمر، بهمعنای به بنبست رسیدن این ایده است که دیپلماسی میتواند این منازعه را در چهارچوبی که جانبدارترین دولت [آمریکا] میانجی آن است حل کند.
این موضوع که باز هم کشتار غزه دستاوردی سیاسی برای اسرائیل بههمراه نداشت بهمعنای به بنبست رسیدن حامیان راهحل نظامی نیز هست. چه راهی باقی میماند؟ ترکیب مقاومت فلسطینی ـ احتمالاً انتفاضة سوم که شاید تا بدل شدن به نخستین انتفاضة جهانی فراگیر شود ـ و فنون تهاجمی همبستگی خشونتپرهیز با جنبش ملی فلسطین که به هدفها و روشهای بایکوت، خروج سرمایهها و تحریم اسرائیل ـ که با دعوت به تحریم فروش تسلیحات به اسرائیل یا خرید تسلیحات از آن تقویت میشود ـ پایبند است.
نظر شما