نگاهی به برخی از عوامل حمایت جمهوری اسلامی ایران از حکومت بشار اسد
نگاهی به برخی از عوامل حمایت جمهوری اسلامی ایران از حکومت بشار اسد
چهارشنبه 3 آبان 1391

بسیاری براین باورند که جمهوری اسلامی ایران با حمایت از حکومت بشار اسد سیاست بس اشتباه و نامعقولی را در پیش گرفته است؛ سیاستی که با منافع ملی منطبق نیست، وجهه جمهوری اسلامی را در نزد افکار عمومی جهان و منطقه خدشهدار میکند، باور به ناسازگاری حکومت ایران در سطح بینالملی را قوام میبخشد، سیاستهای غرب علیه ایران را مشروع میسازد و قمار از پیشباختهای است که دست یازیدن به آن از خرد و آیندهنگری سیاسی به دور است. اما چرا جمهوری اسلامی ایران بر سیاستهای خود در قبال سوریه پافشاری میکند؟
از میان دلایل این امر میتوان بر سه نکته اساسی تأکید کرد:
1. سوریه بخاطر خود سوریه
جمهوری اسلامی ایران در منطقه همانند جزیرهای تنها است در میان دریایی از همسایگان ناسازگار (همچون کشورهای حوزه خلیج فارس و آذربایجان)، رقبای منطقهای که برتری و قدرت ایران را نمیپسندند (مانند ترکیه و عربستان سعودی) و جریانهای ضدشیعی سلفی و وهابی ریشهدار در کشورهای عربی، پاکستان و حتی آسیای میانه. از آنجا که ایدئولوژی سیاسی جمهوری اسلامی امکان بهرهگیری از همیاری قدرتهای جهانی (همچون ایالاتمتحده) و قدرتهای منطقهای همسان از لحاظ موقعیت منطقهای (همچون رژیم اسرائیل) را برای غلبه بر وضعیت تکافتادگی خود ندارد، لذا اهمیت معدود کشورهای موجود در منطقه که دارای روابط نزدیک با ایران هستند مانند عراق، افغانستان و بالاخره سوریه (که از قضا از اهمیت استراتژیکی نیز برای ایران برخوردارند)، بیش از پیش افزایش مییابد.
جدای از پرداختن به عوامل بوجود آورنده شرایط مذکور، نگاهی به ساخت سیاسی و مذهبی مخالفان حکومت سوریه و کشورهای پشتیبان آنها نشان میدهد که تفوق مخالفان بر حکومت فعلی و دست به دست شدن قدرت در سوریه مترادف خواهد بود با یک شیفت کامل سیاسی از تمایل و رابطه نزدیک با ایران به سمت عربستان سعودی و مغازله با غرب (هرچند برخی معتقدند که عدم مداخله مستقیم غرب در بحران سوریه، مخالفان را نسبت به غرب سرخورده کرده است). به تعبیر دیگر تغییر قدرت در سوریه، یعنی افزایش یک حلقه دیگر به زنجیره رقبای منطقهای ایران و از دست رفتن یک همپیمان استراتژیک. فراموش نکنیم که در منطقه خاورمیانه نبردی پنهان و آشکار بر سر برتری منطقهای در جریان است؛ نبردی که طرفهای اصلی آن را ایران، ترکیه، عربستان سعودی و احتمالا در آینده مصر تشکیل میدهند. از اینروست که باید حساسیت و جهتگیری ایران نسبت به تغییر حکومت در سوریه را درک کرد؛ چرا که ایران چنین تغییری را به معنای سنگین شدن وزنه برتری رقبای منطقهای خود قلمداد میکند.
2. سوریه بخاطر حزبالله
در شرایطی که اسرائیل به طور مداوم از حمله به تأسیسات هستهای ایران صحبت میکند و ایالاتمتحده نیز اصرار دارد که در خصوص مسئله هستهای ایران تمامی گزینهها را مدنظر دارد، وجود یک گروه شبهنظامی چون حزبالله لبنان که پیوندهای تنگاتنگی با جمهوری اسلامی دارد و به دلیل قرار داشتن در همسایگی رژیم اسرائیل از توان ضربه زدن به این رژیم برخوردار است، میتواند نقش یکی از اهرمهای بازدارنده ایران را بازی کند. از آنجا که سوریه یکی از مهمترین پلهای ارتباطی میان ایران و حزبالله است و تعویض حکومت در سوریه به معنای قطع این پل ارتباطی است، لذا اهمیت بقای حکومت بشار اسد برای حفظ هرچه بهتر این ارتباط از اهمیت فراوانی برای جمهوری اسلامی ایران برخوردار است.
3. سوریه بعنوان عمق استراتژیک
قرار داشتن توأمان بحران سوریه و مسئله هستهای ایران در مرکز اولویتهای سیاسی غرب فرصت تمرکز بر هریک از این مسائل را از وی سلب میکند. به این ترتیب توانایی غرب در سوق دادن این مسائل در مسیر خواستههایش بهشدت کاهش مییابد. این امر بهویژه اگر نامحتملترین سناریو، یعنی اقدام نظامی علیه ایران و یا سوریه را در نظر بگیریم، بیشتر آشکار میشود. اگر غرب آنگونه که ادعا میکند گزینه نظامی را در خصوص مسئله هستهای ایران (در کنار سایر گزینهها) روی میز خود داشته باشد، بدون فیصله دادن بحران سوریه مطابق با خواست خود از توانایی بسیار کمتری برای چنین اقدامی برخوردار است؛ و اگر قادر به اقدام نظامی در سوریه باشد، پشتیبانی ایران مانعی جدی بر سر این کار خواهد بود. از اینروست که ایران و سوریه به عنوان عمق استراتژیک یکدیگر تعریف میشوند و از این طریق همپیوندی آنها در برابر غرب استحکام مییابد.
در هرحال برداشت رئالیستی بر حمایت ایران از حکومت سوریه تأکید میکند، اما آنچه در این راستا باید با حساسیت بیشتری مورد توجه قرارگیرد در وهله اول نحوه اعمال این حمایت و در مرتبه بعدی در نظر داشتن سناریوهای احتمالی در سوریه و برنامهریزی برای این سناریوهاست. حتی اگر سقوط حکومت سوریه کماحتمالترین گزینه ممکن باشد، در صورت بروز چنین احتمالی نیز ایران نباید تمامی عرصه سیاسی سوریه را به رقبای خود واگذارد. این امر مستلزم برنامهریزی دقیق و رفتار هوشمندانه بیشتر در سیاست خارجی است.
مورد با اهمیت دیگری که باید در نظر داشت افکار عمومی بهویژه افکار عمومی داخلی است. وجدان اخلاقی عموم هدف اصلی جنگ روانی و تبلیغاتی رسانههای خارجی است. هیچیک از پشتیبانان مخالفان در سوریه دغدغه آزادی، دموکراسی، موازین اخلاقی و جان و مال مردم سوریه را ندارند. تنها یک چیز راهبر اقدامات کشورهای حامی معارضین در سوریه است و آن منافع این کشورهاست و آنها بهوضوح نشان دادهاند که برای دستیابی به این منافع از هر وسیلهای سود میبرند. تقویت نیروهای شبهنظامی، تحریک آنها به عملیات خشونتبار و بهرهگیری تبلیغاتی از واکنش ارتش سوریه یکی از این ابزارهاست. اینجاست که علاوه بر معیارهای انسانی لزوم طرحریزی برای حل و فصل مسالمتآمیز بحران سوریه و پایان دادن به خونریزیها (همانگونه که همیشه نیز مورد تأکید مقامات جمهوری اسلامی ایران بوده است) بیش از پیش آشکار میشود.
نظر شما